Tuesday, June 24, 2014

داعش و ما

بسم الله الرحمن الرحیم

داعش و ما



دموکراسی به عنوان شیوه ی حکومت، محصول دنیای غرب است. روندی طولانی طی گردیده تا اصول و شرایط جاری بر آن تدوین گردد و آن را به روشی عملی برای گذران زندگی بدل کند. این شیوه؛ اکنون در بسیار ی از کشورها ی جهان به عنوان راهکار حکومت کردن به کار برده می شود هرچندبسیار حاکمان خودکامه ای که از این شکل  حکومت بدون انکه اعتقادی به اصل ان داشته باشند، تنها برای موجه نشان دادن خود بهره می گیرند.

همچون سایر محصولات و برساخته های دنیای غرب، هنگام واردات یک محصول، می بایست فرهنگ آن نیز وارد شود. در واقع می باست شرایط و نوع رویکرد به ان محصول (حال چه صنعتی باشد و چه محصول اندیشه ورزی باشد) به طور کامل رعایت گردد در غیر این صورت از کارکرد اصلی خود جدا می شود. با این شرط تنها می توان امیدوار بود که محصول همانگونه که طراحی شده کار کند و ثمر بخش باشد. زیرا به گمان بنده مهمترین سرمایه ی هر محصول احساس نیاز در به وجودآمدن ان است. چیزی که فقدان آن در مصرف کننده، عقب ماندگی پیوسته و مدام را درپی خواهد داشت. (این موضوع را در مقاله ای جداگانه بررسی خواهم کرد)

آنچه در مصرِ بعد از انقلاب اتفاق افتاد نتیجه ی رویکرد اشتباه و اساسا" نگاه غلط به مفهوم دموکراسی بود. در دو مقاله این روش اشتباه را توضیح داده ام.(روزی روزگاری مصر و مرثیه ای برای یک انقلاب).

تجربه های تلخ مصر امروز در عراق رخ می نماید. نوری مالکی  این بار از پیش اعلام کرد که نمی خواهد دولت وحدت ملی تشکیل دهد. گروه ها و اقلیت هایی که اینبار بر مبنای همین موضع گیری نوری مالکی، در دیگ حکومت چیزی برای جوشیدن از بهر خود نمی جستند، بی تفاوتی پیشه کردند، وا دادند و یا حتی با داعش بیعت کردند تا سر سگ در آن بجوشد!

پس از اشغال عراق و قبل از صادرات محصول دموکراسی به جامعه ای استبداد زده ی بعد از صدام، باید کلاس اصول دموکراسی در جامعه ی عراق برگزار می شد تا مردم با حداقل های این شیوه ی حکومت آشنا شوند!

شرایط آن جامعه را اینگونه تشبیه می کنم: در جامعه ای که عموم مردم به تلفن دسترسی ندارند، یعنی از یک طرف  اصلا" احساس نیاز نکرده اند که با یکدیگر از دور رابطه برقرار کنند تا تلفنی اختراع شود (عقب ماندگی فکری) و از سوی دیگر به واسطه ی عقب ماندگی صنعتی تعداد کمی از مردم تلفن دارند، به یکباره در میان مردم گوشی موبایل توزیع شود. بی هیچ آموزشی، بی هیچ فرهنگ سازی. اینجاست که کارکرد موبایل به چیزی عجیب و دور از انتظار حتی برای سازندگانش تبدیل می شود!

محمد مرسی اصول دموکراسی را یا یاد نگرفته بود یا خودش را به نفهمی و لجبازی زد، آن هنگام که قانون اساسی مصر بر مبنای نظر اندکی بیش از نیمی از رای دهنگان سازمان یافت و تصویب شد. فراموش کرد آن نیمِ دیگر، اقلیتی تحت طوع و استبداد اکثریت نیستند. نیمه ی دیگر کسانی بودند که آتش انقلاب را روشن کردند! لیبرال هایی که میدان تحریر را به مرکز توجه رسانه های دنیا تبدیل کردند اما اثری از خود و نوع نگاهشان در قاون اساسی و حکومت به چشم نمی دیدند!
 همان هنگام که پیش نویس قانون اساسی زمان مرسی تنظیم  شد، بدفرجام می نمود. چیزی که به واقعیت پیوست.
***
ائتلاف "دولت قانون" مالکی در انتخاب پارلمانی عراق با کسب 92 کرسی از 328 کرسی برنده ی انتخابات شد. شاید همین سرخوشی بعد از پیروزی بود که درک فلسفه ی دولت وحدت ملی را برای او مشکل ساخت و همین امر آتش زیر خاکستر داعش را به جان عراق انداخت!

این بار اما حکیمی ها و صدری های شیعه نیز با نوری مالکی هم پیمان نبودند. کرد ها و سنی ها هم خود را از سفره ی حکومت دست بریده می دیدند. این از هم گسیختگی سیاسی-اجتماعی بهترین فرصت رابرای گروهکی چند هزار نفره (که البته به تکنولوژی روز نظامی و منابع بی حد مالی مجهز است) شد، تا از این دلخوری عمومی نسبت به سیاست های دو دوره ی گذشته ی نوری مالکی، بیشترین بهره را ببرد.

برای گروهکی که هر لحظه خود را در سوریه شکست خورده تر می بیند، افزودن بر فضای بحران آفرینی تنها مفری است که بر عمر سیاسی کثیفش اندکی بیفزاید.
امروز پرده بر افتاده و  انها که روزگاری مخالفان سوریه را مجاهدان در راه خدا می دانستند بیش از پیش به ماهیت واقعی آنها پی برده اند.

راهکار عراق برای نجات از این غده ای چرکین رو کردن مجدد به اصول دموکراسی است. پیش گرفتن و سامان دادن به دولت وحدت ملی است آنگونه که منافع اکثریت را تامین کند تا نتیجه ی کار وادادن و عدم دفاع شهر های سنی نشین  و به یغما رفتن منابع عظیم عراق بر برابر چند هزار نفر جنگجو نباشد .

به گمانم اینها همان پیش شرط هایی که امریکایی ها هم برای فرو نشاندن بحران عراق به نوری مالکی گوشزد کرده اند.نوری مالکی بیش از هر کس دیگری باید مسئولیت خویش در قبال این بحران را پذیرا باشد و درصدد جبران برآید. داعش به واسطه ی زمینه سازی هایی که ناشی از غرور و نپختگی سیاسی بود،زمینه ی جولان در سرزمین عراق را بدست آورد.
 انتحار این روزهای داعش تنها چنگ زدن به  خورده سنگ های پرتگاهی است که هر آن خود را در معرض سقوط از ان می یابد.بیچاره کودکان، زنان و مردان بی گناهی که به پای وحشی گری گروهی که خود را مجاهد اسلامی می خوانند، تلف شدند.
 آمریکا از امروز با پهبادهایش وارد جنگ شده است و ان شاء الله به زودی شر آنها از سر سوریه و عراق کم خواهد شد.عراق ثروت فراوانی در اختیار دارد. داعش وقفه ی کوچکی است در روند پیشرفت عراق، اگر حاکمان عراق خودکامگی پیشه نکنند و مردم عراق مسیر دولت را در جهت خیر و صلاح عموم تشخیص دهند.

اقدام آیت الله سیستاسی در مورد فتوی جهاد علیه داعش شاید تبعاتی چون سوء تفاهم اهل سنت را می تواند در پی داشته باشد، اما نکته ی حائز اهمیت آن، خلع سلاح گروهک های تندروی شیعه نظیر صدر بود. اقدام صحیحی که مانع شعله ور شدن جنگ شیعی-سنی شده است.

بحران عراق با مشارکت همه ی گروه های عراقی، و همکاری کشورهای ذینفع چون ایران؛آمریکا و ترکیه (که به تازگی متوجه خطر ماری که در آستین پرورانده شده است!) پشت سر گذارده می شود. پس از فرو نشستن طوفان عراق، باید منتظر طوفان در همان جاهایی بود که محل صدور فتوی جهاد نکاح بودند و مجاهد به میدان جنگ گسیل می داشتند. و بیش از هر کشور دیگری، این عربستان صعودی است که باید تاوان اتش افروزی هایش را در خاورمیانه را بپردازد!

ایران امروز با همایش "لبیک" و سخنرانی فرماندهان سپاه، خطوط قرمز خود در مورد تعرض به عتبات را ترسیم می کند. امری که باید بیش از همه از سوی سران آل صعود رصد گردد تا به مزدورانشان که در پی بازگشت خلافت اسلامی، در حال جهادند! به سختی متذکر شوند که این خطوط را پاس دارند. در غیر این صورت جوشش احساسی ایران(با تمام اندوخته ای که از احساسی گری در تاریخ با خود به همراه دارد) به واسطه ی تعرض به عتبات، عراق را به میدانی تبدیل خواهد کرد که در نهایت خسرانی بزرگ برای آل سعود در پی خواهد داشت.
***
برای ما اما تجربه اندوختن از نمونه های پیش رو حایز اهمیت است.باید مردم ما بفهمند چرا به دموکراسی نیاز داریم (به گمان بنده هنوز ما نمی دانیم چرا دموکراسی لازم است، یعنی اساسا" به وجود آن احساس نیاز نکرده ایم!) اصول دموکراسی چیست؟ لوازم و شرایط تحقق ان چگونه است و حکومتی که بر مبنای آن به وجود می آید باید بر چه اصولی پایبند باشد.

از ان سو باید هر چه بیشتر ریشه های بروز بنیادگرایی مذهبی را در اجتماع با ابزار عقل و منطق خشکانید.

بنیادگرایی آنجا ریشه می دواند که عقل در برابر نص به کناری گذاشته شود.
جماعتی که نص را بالاتر عقل می دانند و بدون تفقه با نص مواجه می شوند، آنگونه که می خواهند و بدون دیدن شرایط صدور حکم و یا لوازم آن، جهاد می کنند، آدم می کشند و جنایت به پا می کنند. این قابلیتی است که در هر لحظه و در هرمکان امکان بروز دارد. آنکه انتحار می کند، در ذهنش لحظه ی بعد از مرگ را در بهشت و در جوار پیامبر تصور می کند. اینگونه جوانان آغشته به احساسات آرمانی، طعمه ی زیاده خواهی حکومت هایی می شوند که خیر و صلاح خاندان و حکومت موروثی شان را بر هر امر دیگری، حتی مسلمان کشی برتری می دهند!
باید سخن گفت، باید بحث کرد و استدلال آورد که چرا نص را از عقل بالاتر می دانند؟ از کجا بدین نتیجه رسیده اند؟
مگر عقل را به کار نبرده اند تا به این فهم رسیده اند که نص بالاتر از عقل است! حال چرا به یکباره عقل را فرو گذارده و هر کجا به نص برخورد می کنند بدون همراهی عقل حکم صادر می کنند؟! و اینگونه مردمان بی گناه را به کشتن میدهند.

بحث در مورد بنیاد گرایی بسیار است. به باور نگارنده هیچ ابزاری کاراتر از مواجه با ادعاهای بنیادگرایی به وسیله ی عقل نیست.البته در صورتی که آن بنیادگرایی گوشی برای شنیدن داشته باشد و البته مجالی برای اندیشیدن!


علی اکبر نوری
3 تیر 93
تهران