Wednesday, December 2, 2015

امپراطوری پارس

بسم الله الرحمن الرحیم
امپراطوری پارس


استاد صادق زیبا کلام طی مقاله ای با عنوان "عاشورا و اربعين را ايرانيزه نكنيم!" (لینک مقاله)؛ موج جدید "منسک سازی اربعین" را نقد کرده اند. در بخشی از مقاله می خوانیم: "واقعیت آن‌است که محرم، کربلا و عاشورا بخشی از تاریخ اسلام است و نمی‌توان آن‌را باانگیزه‌های ناسیونالیستی ایرانی یا «پان فارسی گرایی» از یکسو و احساسات ‌نژاد پرستانه ضدعربی از سویی دیگر، علیه اعراب و ديگر مذاهب به‌حساب آورد (امری که به‌واسطه اختلافات سیاسی ما با اعراب به ويژه باسعودی‌ها منظما رو به افزایش است و حاصل آن عمیق ترشدن شکاف تاریخی میان شیعه و سنی است.) به‌سختی می‌توان حركت ابا عبدا... (ع) و یارانش را در چارچوب يك مذهب خاص گنجاندو محدود كرد."
در سراسر مقاله اما اشاره ای به علل ایجاد این روند نشده است. در جایی از مقاله می خوانیم "دراینکه بسیاری از ایرانیان قرن‌ها پيش شیعه بوده‌اند بحثی نیست اما محرم و عاشورا اززمان صفویه بود که یک شور و حال دیگری پیدا کرد.  صد البته که قبل از روی کارآمدن صفویه هم شیعیان محرم و عاشورا را یادآوری کرده و عزاداری می‌کردند. اما روی کار آمدن صفویه و اینکه تشیع مذهب رسمی ایرانیان شد طبیعی بود که برابعاد محرم وعزاداری آن بیفزاید. توجه به این عقبه تاریخی است که تلاش درایجاد یک «هویت ایرانی» برای محرم و عاشورا را با ابهام و علامت سوال‌های زیادی روبه‌رو می‌سازد."
ای کاش استاد عزیز که مسلط به تاریخ ایران هستند، منابع خودشان را در مورد اینکه ایرانیان قبل از روی کار آمدن صفویه عزاداری می کردند! ذکر می کردند.
 اما بی شک خودِ استاد بهتر می دانند که موج جدیدِ به وجود آمده در ایجاد مناسک عاشورا و اربعین، ریشه در همان عللی دارد که صفویه، تشییع را به مذهب رسمی ایران تبدیل کرد. وقتی نقدِ پدیده ای، فاقد بررسی ریشه های به وجود آمدن آن باشد، راه به جایی نمی برد. آنگونه که نقد استاد ما هم به همین مسیر رفته است.
***
پس از حمله ی اعراب، ایرانیان زیاد تاب نیاوردند و دین آنها را پذیرفتند.
 تبلیغات مذهبی-حکومتی که به ما عرضه شده است، فساد موبدان و دستگاه دینی آن دوران و نظام طبقاتی را عامل گرایش و پذیرش دین اعراب معرفی می کنند. اینکه ایرانیان شیفته ی شعارهای برابری و برادری اعراب شدند و دین انها را پذیرفتند. اما باز هم تحلیل فوق جنبه های از حقیقت را نادیده می گیرد و آن "دلایل پذیرش یک دین است!".
***
دین (چه از جانب ماوراء فرستاده شده و چه برساخته ی بشر باشد ) جوابگوی بخشی از نیازهای انسانی است که تا لحظه ی اکنون، هیچ جایگزن دیگری برای ان یافت نشده است و از این سو است که هنوز به عمر خود ادامه می دهد.
 همانطور که در نوشته های قبلی اشاره شد، مهمترین کارکردِ دین، معنا بخشی به زندگی است و احساس آرامشی است که در پس آن ظاهر می شود.
اما رقابت بین ادیانی که کارکرد معنا بخشی دارند، بسیار پیچیده است. عوامل مهمی در جذابیت بخشیدن به ادیان نقش دارند که شعارها تنها یکی از آنها هستند.
 نوع سیستم پیشنهادی ادیان برای اداره ی جامعه و مناسک و شیوه های زندگی بر مبنای آنها، نقش مهمترین در جذب پیروان بازی می کند و از این رو بود که ایرانیان آن زمان، اسلام را برگزیدند. آری در مقام مقایسه، جذابیت های اسلام بیشتر از دین زرتشتی بود؛ چه به لحاظ شعار ها، چه به لحاظ دستگاه فقاهت خاص خودش و الگویی که برای اداره جامعه بر اساس آن پیشنهاد می دهد.
***
اما برعکس سایر کشورهایی که توسط اعراب فتح شدند و دین و پس از آن زبانشانشان را به عربی تغییر دادند؛ ایرانیان خصلتی دیگرگونه داشتند. تجربه ی تاریخی نشان داده است که ایرانیان با مهاجمانی که بر آنها غلبه پیدا کرده اند، در ابتدا سرِ سازگاری پیدا می کنند، اما به تدریج، شروع به استحاله ی فرهنگ مهاجم کرده و آن را تبدیل به چیزی می کنند که با اصل اش، فرسنگ ها فاصله دارد و اتفاقا" استادِ این کار در زمان های بحرانی هستند. کاری که در حال حاضر حکومت جمهوری اسلامی در حال انجام دادن آن است، همانی است که صفویه انجام داد. برای جنگیدن با ترکان عثمانی مسلمان، باید مبنای فقهی استواری داشت و اینجا بود که چون همیشه ی تاریخِ این سرزمین، علمای عصر صفوی عهده دار تغییرات اساسی شدند. با  ساختن مناسک جدیدی چون عزاداری، نذری، گریه، روضه و دسته و ... و اضافه کردن آنها به دین، چیزی ساختند که به صورت اختصاصی متعلق به خودشان بود و اتفاقا" به علت فاصله ای که با مفاهیم اصلی دین اعراب داشت، به عنوان عامل هویت بخشی ایرانی از آن بهره برداری شد.
***
اکنون نیز برای جنگ با سعودی ها، باید خطوط مشخصی از تفاوت دینی و هویتی ترسیم شود و چون همیشه علمای این جامعه و رسانه های حکومتی در حال کار بر روی آن هستند. اگر مسلمانان به حج می روند، شیعیان به کربلا می روند و اتفاقا بر آمار تعداد زائرین و امنیت برگزاری مراسم می بالند و آن را در مقام مقایسه با نحوه ی مدیرت سعودی قرار می دهند. اینها قواعد جنگی است که تعیین کننده ی آینده ی سیاسی-اجتماعی این سرزمین خواهد بود و به همین جهت اجتناب ناپذیر می نمایند.
 به همین سو نقد های دکتر زیبا کلام در این زمینه، با وجود بهره مندی از پاره ای حقیقت، متوقف کننده یا اصلاح گر روند حال حاضر نخواهد بود. فی الواقع در جنگ، به هیچ وجه حلوا پخش نمی کنند!

علی اکبر نوری
11 آذر 1394
تهران

Tuesday, December 1, 2015

خوب، بد، زشت

بسم الله الرحمن الرحیم
خوب، بد، زشت

گاهی برای درمان دردی، نسخه ای پیچیده می شود که تبعات به کار بردنش، عوارضی وخیم تر از اصل بیماری به بار خواهد آورد.
چند سالی هست که موج بازگشت به انگاره ی ایران باستان فراگیر شده است. پدیده ای که نمی توان آن را در انحصار طبقه ای خاص دانست و شامل طیف وسیعی، از روشنفکران و دانشگاهیان گرفته تا برخی طبقات فرودست می شود و خود را با اشکال مختلف، ازگردن بند اهورا مزدا تا تلاش بی حد وحصر در به کار نبردن لغات عربی و جایگزینی لغات فارسی نشان می دهد.
ستایش کوروش بزرگ، ژستی روشنفکری-ناسیونالیستی شده است که شبکه های فارسی زبان خارج کشور در آتش آن می دمند و از این سو، حکومت در برانگیختن احساسات نژادپرستانه و ضد عربی در پای مطامع سیاسی موقت بی تقصیر نیست.
***
برخی از کسانی که منتقد نقش دین رسمی حاضر در مسائل روزمره ایرانی هستند، هم اکنون مروج مفاهیم زرتشتی شده اند. اما آیا زنده کردن مفاهیم دینی زرتتشتی، چاره ی دردهایی هم اکنون ما است؟
همانطور که در نوشته های قبل اشاره شد، خاورمیانه ها علاقه ی وافری به تقسیم همه چیز به دو بخش خوب و بد  دارند: بهشت و جهنم، خوب ها و بدها (تخته سیاه دوران مدرسه را یادتان هست؟)، لشکر ظالم و مظلوم، حق و باطل و سپیدی و سیاهی.
انگار همه ی خوبی با تمامی پتانسیل اش باید در مقابل تمامی ساحت پلیدی نمایان شود! شاید ما برای تعریف هر کدام به بهترین شکل، ترجیح داده ایم متضادش را تا آنجا که امکان داشته خوب به تصویر بکشیم. برای مظلوم نشان دادن آنکه مظلوم می دانیم، بیشتر به سراغ ظالم نشان دادن آنکه ظالم می دانیم رفته ایم!
باورهای زرتشتی نیز دنیا را بر دو شق می بیند: یزدان و اهریمن و این خود نشانه ی دیگری است از تمایل ما ایرانی ها به تقسیم همه چیز و همه کس به دو قسمت خوبی و بدی.
برای ما جای کمتری شکی نیست که آنکه از نظر عقیده با ما همراه نیست، لاجرم بر ما است و به گمان نگارنده اتفاقا" همین عدم تحمل اجتماعی و برحق دانستن کامل خود و عقیده ی خود است که روزگار فعلی را رقم زده است.
از نظر ما، مردمان باید در لشکر حق که از هم عقیده های ما تشکیل شده، حضور به هم رسانند و گرنه بدون شک در راه باطل قدم میزنند. و البته عالم خلقت! این وظیفه ی خطیر را بر عهده ی ما گذاشته است که کج روندگان را، به هر طریقی که ممکن است به راه راست که بی شک راهی است که ما می رویم، هدایت کنیم؛ با زبان خوش چه بهتر وگرنه، هر روشی، از این جهت که در کل به صلاح گمراهان تمام خواهد شد، مجاز خواهد بود.
***
آری بر آتش تقسیم خوب ها و بدها دمیدن، علاج درد ما نخواهد بود. ما باید برای مخالف عقیده مان حداقلی از بهره مندی از حقیقت را قائل باشیم؛ و دقیقا" در همان لحظه ای که این تصمیم را می گیرم؛ خود را از مسند حق مطلق بودن پایین کشیده ایم. کاری که با دستان خود انجام داده ایم.
آن لحظه، حیاتی ترین لحظه ی اندیشه ورزی در این سرزمین خواهد بود. پس از آن روزنه ی امید برای آینده گشوده خواهد شد.
با امید به رسیدن آن لحظه

علی اکبر نوری

10 آذر 1394
تهران

Tuesday, November 24, 2015

گذر تاریخی

بسم الله الرحمن الرحیم
گذر تاریخی

به نظر می رسد غرب کماکان در تحلیل صحیح پدیده ای به نام داعش عاجز مانده است.آنها زبده  متخصصان را به کار می گیرند، اما زبده ترین ها در علوم غربی و نه علومی که داعش محصول مستقیم آنها است. غربی ها  مفاهیمی که ایدئولوژی داعش از آنها نشات گرفته، بیگانه اند. اصلاً به جای بررسی موضوع، خود را به ندیدن می زنند و همچنان بر نوع سازماندهی و چگونگی تامین مالی داعش و راهکارهای قطع شریان های اساسی تامین قدرت داعش در جنگ نمایشی تاکید دارند اما هرگز حاضر نیستند تا با ماهیت ماجرا روبرو شوند.
شاید علت آن است که درک ماهیت ماجرا برایشان هولناک ترین تراژدی دنیا است، از این سو است که خود را اینگونه به نشنیدن، ندیدن و نفهمیدن زده اند. می خواهند بگویند که گروهی مزدور، اجیر شده اند تا بجنگند، اما وقتی با عملیات انتحاری مواجه می شوند، دیگر زبانشان قاصر می ماند. هر چه را که بتوانند توجیه کنند، از توجیه عملیات انتحاری عاجزند و همین عجز است که باعث شده، انتحار کنندگان را با نام تندور و تروریست نام گذاری می کنند!
***
برای غربی ها با اسلوب خاص فکری شان سخت است باور آنکه در قرن 21 گروهی به خاطر ایدئولوژی حاضرند خود را منفجر کنند. سخت است چون با ماهیت ایدئولوژی آنها آشنا نیستند.
برایشان سخت است باور آنکه که ممکن است داشتن کتابخانه ای از کتب حدیث، منجر به صدور فتوی هایی شود که شهر ها و کشورهایشان را به چنین تعطیلی های خفت باری بکشاند. سخت است باور کنند جوانانی که تا چند ماه پیش همانند سایر هم سن و سال های اروپایی اش تفریح می کرد و اتفاقاً در خانواده ای متمول و در قلب ارزش های اروپایی بزرگ شده است، به ناگهان طراح کشتار دسته جمعی می شوند.
آنها نمی خواهند باور کنند که باورمندانی وجود دارند که در لحظه ی بعد از مرگ، بی شک خود را در بهشت جاودان می بینند و برای این اعتقاد، پشتوانه ی تاریخی با خود به همراه دارند و اصلاً برایشان مهم نیست که دیگران درباره انها چگونه فکر می کنند.
***
آری اکنون زمان گذر تاریخی این ایدئولوژی است.
برای مسیحیت نیز در عصر روشنگری، همچنین زمانی گذشته است، آنجا که در تقابل استنتاج قوانین از شریعت یا عقل، مردمان اروپا جانب عقل را گرفتند که البته همانطور که در مقاله های قبلی به ان اشاره شده، در این روند بی شک نوع فقه مسیحی بسیار موثر بوده است.
در حال حاضر جامعه ی مسلمانان نیز بر سر دو راهی انتخاب قرار گرفته اند. اما انتخابی که به واسطه ی دستگاه فقه مختص به این حوزه، به هیچ وجه بی مخاطره نخواهد بود.
در اروپا، کشور به کشور به قانونی بودن همجنس بازی رای داده می شود و در پی آن دولت مردان اروپایی انتظار دارند، تمام شهروندان به قوانین پایبند باشند! بدون انکه درک درستی از قوانین شریعت اسلامی داشته باشند. انتظاری که به انتحار می انجامد!
 از این سو است که ناگهان جوانانی پیدا می شوند که بر همه ی اشکال زندگی مدرن پشت پا می زنند و خود را برای رسیدن به سعادت جاودان به جای تن دادن به قوانین ضد الهی، به کشتن می دهند.
***
واقعیت آن است که راه حلی کوتاه مدت و مشخص وجود ندارد. گذری است تاریخیپ که دنیا باید آن را سر خود بگذرند و اینها هم عوارض جانبی اش هستند. اینبار اما همچون قرن 16 و 17 در اروپا، به راحتی عقل، زمام قدرت را به دست نخواهد گرفت. زیرا بهشت و جهنم واقعیت مهم زندگی میلیون ها باورمند این کره ی خاکی است وشرایط به گونه ای است که روی پیروزی عقل در تقابل با زندگی جاوید، نمی توان حساب زیادی باز کرد.

علی اکبر نوری
2/9/94
تهران

Saturday, October 24, 2015

خاورمیانه؛ تافته ای جدابافته (3)

بسم الله الرحمن الرحیم
خاورمیانه؛ تافته ای جدابافته (3)

بررسی چرایی رفتارها، عقاید و فرهنگ مرتبط با مردمان خاورمیانه ای که در دو نوشتار گذشته اندکی بدان پرداخته شد،امر پیچیده ایست. اما به گمان نگارنده یکی از مهمترین عوامل روانشناسی تاثیرگذار بر این منطقه، نوع مواجه مردمانش با پدیده ی مرگ است.
آری مرگ و مهمتر از آن، زندگی پس از مرگ دغدغه ایست که بیش از هر چیز دیگرِ زندگی، برای ما اهمیت دارد و همین مولفه ی فرهنگی است که خاورمیانه را از سایر نقاط دنیا متمایز کرده است.
***
چندی پیش نامه ای برای یکی از اندیشمندان دینی که دغدغه ی خشونت های حال حاضر اخیر خاورمیانه را داشت و نوع عملکردهای اخیرِ داعش را متناقض با کتاب و سنت می دید؛ نوشتم. در آن نامه توضیح دادم که برای حل ریشه ای بحران بین مسلمانان، و بین مسلمانان و دیگران؛ باید فرهنگِ "تا اندازه ای حق دادن به مخالف" و " پذیرفتن تا اندازه ای حق مطلق نبودن خود" را رواج دهید.
شاید از نخست نیز جواب ام مشخص بود. اندیشمند دینی، دنیا را دو قسمت حق و باطل تقسیم کرده و عقیده ی خود را حق مطلق (که با اسلوب خاص ایشان در بهره گیری از کتاب و سنت بدست آمده بود) می دانست و لاجرم طرف مقابل، باطل فرض می شد.
استدلال اندیشمند دینی اینگونه به پایان رسید: مگر می شود حرفی مخالف قوانین الهی؛ پاره ای از حق با خود همراه داشته باشد؟!
در بحث دیگری که با جناب ایشان داشتم از محاسن پلورالیسم دینی باز هم پاره ای سخن به میان رفت؛ اما نکته ی جالبی که برای من وجود داشت آن بود که برای اندیشمند محترم؛ بیش از هر چیز دیگری، آخرت خودش مرکز توجه بود. بدین معنی که حتی اگر در وادی عمل، نسبی گرایی، و عدم جزم اندیشی و دوپاره کردن دنیا به حق مطلق و باطل مطلق را تا اندازه ای چاره ی درد می دانست؛ اما بیش از هر چیز ترس از آخرتی بی انتها که گریبانگیرش خواهد شد، او را از ورود به این وادی منع می کرد. ایشان در نهایت با استناد به حدیث و قرآن فتوی دادند که کشتن با آتش توسط داعش (ماجرای خلبان اردنی که در قفس با آتش کشته شد)  وجه شرعی نداشته و اینگونه بار مسئولیت را از دوش خود برداشتند. اما داستان خاورمیانه هنوز باقی است و با این رویکرد باقی خواهد ماند...
***
به گمان نگارنده ما هنوز مرگ را به عنوان واقعیت نپذیرفته ایم و به همین جهت از مواجهه ی مستقیم با آن در هراسیم. نوع سلوک و مراسمی عزاداری مختص با خاورمیانه ای ها، موید این مطلب است.
 ما می خواهیم بعد از مرگ هم، باشیم و هیچ گاه تمام نشویم. از نظر روانی حاضریم پس از مرگ،  حتی در آتش ابدی بسوزیم، اما از بین نرویم؛ پس برای آن هزینه می کنیم. اما از آن سو، می خواهیم دنیای خوبی هم داشته باشیم.
تجربه نشان داده است که جمع بین دنیای خوب (در مقایسه با شاخص های غربی) و آخرت ابدی، جور در نمی آید و به همین جهت است که اوضاع و احوالمان اینگونه است. البته همانگونه که بیان شد دلیل آشفته به نظر رسیدن امورات دنیای ما، مقایسه با دنیای غربی ها است که به واسطه ی گستردگی ارتباطات در حال حاضر،  بیشتر خود را نمایان کرده است و گرنه برای کسانی که برای بینهایت در حال سرمایه گزاری هستند، زندگی آنقدر ها نیز بد نمیگذرد!
***
خاورمیانه ای ها برای آخرت خود در حال سرمایه گزاری هستند و تبعات دنیایی آن به صورت مطلق دانستن خوبی خود و هم کیشانشان و باطل بودن طرف مخالف؛ خود را به صورت خشونت های روزمره نشان می دهد. دین  و مذهب تنها رویه ی ظاهری این رویکرد خاص به حیات پس از مرگ هستند. تروریسم برخاسته از این منطقه که جای جای دنیا را به خود مشغول داشته، شاید در ظاهر، پوسته ای مذهبی داشته باشد، اما در باطن از عمقی روانشناسی نشات میگیرد: عدم پذیرش مرگ به عنوان واقعیت زندگی.

علی اکبر نوری
2/8/94

تهران

Sunday, September 27, 2015

خاورمیانه؛ تافته ای جدابافته (2)

بسم الله الرحمن الرحیم
خاورمیانه؛ تافته ای جدابافته (2)


در منطقه ای که خاورمیانه می نامندش، هیچ کس مسئولیت رفتارش را به تمامی قبول نخواهد کرد. چه این مسئولیت مربوط که کشته شدن صدها زائر باشد چه هزاران مصیبت دیگر که مسئول مستقیم آن  انسان ها بوده اند!
***
مَثَل است که صدها سال پیش از حاکمی مسلمان، دلیل کشته شدن به ناحق گروهی را به فرمان او پرسیده بودند، و او آیه آورده بود که : وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَـكِنَّ اللّهَ رَمَى (و آنگاه که تير می انداختی ، تو تير نمی انداختی ، خدا بود که تير می انداخت). او توجیه کرده بود که من انها را نکشتم، خدا انها را کشته بود.
ماجرا هنوز هم دنباله دار است، این روزها مفتی اعظم عربستان جا پای حاکم صدها سال پیش گذاشته و  قضا و قدر الهی را دلیل کشته شدن حاجیان در منا می داند. فتوی دهنده ی بزرگ  امروز دنیای عرب، تمام تلاش اش استناد به نص برای مبری کردن خادم حرمین از هر گونه خطایی در روند برگزاری مراسم است.
در این میان نظراتی را می خواندم که دلیل کشته شدن این عده از زائران را شعارهای شرک آمیز آنها در گفتن " لبیک یا حسین" به جای "لبیک یا الله" در روز عید می دانتستند و این واقعه را عذاب الهی توصیف کرده که اطرافیان این مشرکان را نیز به خود گرفتار کرده است!
 واقعا" برای توجیه سوء مدیریت چه حربه ای بهتر از توجیه دینی، آن هم از نوع عذاب آن!
***
اما منتقدان این روزهای سوء مدیریت در برگزاری مراسم حج، خود ید طولایی در توجیه مصیبت های روزانه دارند. انها که ادعای مدیریت بهتر مراسم حج را دارند، هر روز نظاره گر کشته شدن ده ها نفر در حوادث رانندگی کشور هستند. هیچ مدیری نیز مسئولیت به گردن نگرفته و خود را از در هر شرایطی از هر گونه اتهامی مبرا می داند.
به واقع شباهت های مدیریتی در سرزمین خاورمیانه فراوان است. خاطرتان باشد چند سال قبل، سخنرانی دلیل زلزله را به بی حجابی ربط داد. کیست که نداند عامل مهم مصون ماندن از عوارض زلزله رعایت قوانین ساختمان سازی است.
آری اینگونه است: خاورمیانه ای ها برای توجیه اشتباهاتشان راه خوبی را در پیش گرفته اند: مربوط کردن همه ی اشتباهات به اراده ی خداوندی.
نه مسئولی استعفا می دهد و نه کسی عذرخواهی می کند! همه، با نهایت تبحر راه فرار را با توجیه های قضا و قدری و با پیشینه ای به قدمت صد ها سال یاد گرفته ایم.
***
رقابت ایران و عربستان در یمن وارد مرحله ای جدید شده است. چیزی که در اخبار این روزها کمتر شاهد آن هستیم. عدن به منطقه ی امن تبدیل شده و رئیس جمهور سابق، توسط عربستان به یمن بازگردانده شده است و احتمالا شرایط جدید را در یمن به دنبال خواهد داشت. چیزی که بیش از همه دلخوری ایران را به دنبال داشته و همزمانی این تحولات با فاجعه ی منا اهرمی رسانه ای به دست ایران داد تا از آن علیه حاکمان عربستان بهره برداری کند.
برنامه های خبری این روز ها آکنده از تصاویر دهشتناک کشته هایی که بر روی هم تلنبار شده اند. تصاویر دلخراشی که بدون فیلتر شدن سنی مخاطبان در تمام ساعات شبانه روز دیدگان را غمبار می کند تا بلافاصله بعد از آنها خبر ادامه ی حملات سعودی به یمن در دستور کار قرار بگید و بدین ترتیب اهداف سیاسی برآورده گردد.
***
رسانه های عربی هم بغض از ایران را به میان بازی کشانده اند و به جای نمایشِ درستی از ماجرا، فرافکنی پیشه کرده اند تا مبادا اشتباهات حاکمان وقت عربستان آشکار گردد. تا مبادا مشخص گردد چه کسی باید عذرخواهی کند، اما می خواهد با توجیهات دینی از این مسئولیت شانه خالی کند!
***
در میان این جنگ رسانه ای بین عربستان و ایران، متاسفانه بر آتش نژادگرایی دمیده میشود. از عرب سوسمار خور گرفته تا ایرانی مجوس...
در ابتدای قرن اخیر دنیایی که در راه زدون نژادگرایی گام برمی دارد، شاهد برفروخته شدن کینه های نژادپرستانه در خاورمیانه است.
آری اینجا خاورمیانه است...جایی که مردمانش به زندگی پس از مرگ ایمان دارند....

علی اکبر نوری
5/7/94

تهران

Monday, September 21, 2015

آلمانی ها و اروپا

بسم الله الرحمن الرحیم
آلمانی ها و اروپا

جاه طلبی آلمانی ها همواره اروپا را به قهقرا کشانده است. جنگ های جهانی اول و دوم اروپا را به خاک سیاه نشاند و در حال حاضر، پذیرش مشتاقانه ی پناه جویانِ گریزان از ناآرامی های خاورمیانه، اروپارا آبستن بحران هایی جدید کرده است.
بحران هایی که چه بسا از هم اکنون شروع شده اند! از جنگ لفظی کشور های اتحادیه اروپا تا نقض قوانین آن توسط برخی اعضا برای فرار از تبعات پذیرش پناهجویان.
***
پی بردن به انگیزه های آلمان در این ماجرا (و به عبارت دیگر؛ انگیزه های شخصی آنگلا مرکل) در جهت پذیرش میلیونی پناهندگان، کار دشواری است. تنها خودشیفتگی و جاه طلبی است که توان پاسخگویی به این انگیزه را دارد. سالها پیش، در خلال جنگ های جهانی فاجعه به بار آمده؛ و حالا می خواهند خاطره ی وحشی گری های حزب نازی را با نمایشی مضحک از انسان دوستی از خاطر ها  بزدایند.
سیل آوارگان با گذشتن از راهی صعب و پرخطر، به سمت آلمان با قوانین منحصر به فردش در مورد پناهندگی و آغوشی باز جلو دوربین های تلویزیونی، روان است.
***
اما چرا بر خلاف موج های انساندوستانه و اخلاق گرایه در حمایت از پذیرش آوارگان توسط آلمان و به تبع آن اتحادیه، نگارنده این روند را به نفع اتحادیه و آینده ی دموکراسی و آزادی خواهی نمیبیند؟
در جواب سوال بالا، از نظر نگارنده تجربه ی لیبرال دموکراسی اروپایی و مسیری که برای به ثمر رسیدن آن تا کنون طی شده است، میراث ارزشمند قرن ها تلاش فیلسوفان، روشنفکران و آزادیخواهان اروپایی است. پناه دادن به آوارگانی که چاره ی دیگری برای بقا نداشته اند و به سوی اروپا هجوم آورده اند، اتفاقا" در دایره ی همین ارزش های اروپایی قرار میگیرد. اما چیزی که مورد انتقاد است، وضع قوانین، وعده ی پذیرش های چند صدهزارنفری و عکس های یادگاری مرکل با آواردگان است که سیل مهاجران را هر روز به سمت اروپا روان می کند!
اما چرا این سیل پناه جویان ارزش های اروپایی را در معرض تهدید قرار می دهند؟ جواب را باید از جایی که مهاجران از آن به سوی اروپا گسیل می شوند، جستجو کرد: خاورمیانه.
در لایه های هویتی مردمان خاورمیانه؛ مذهب بخشی انکار ناپذیر است. این لایه ی هویتی گاهی اوقات و بنابر شرایط زمانه می تواند پایین تر از لایه های قومیت، ملیت، نژاد، زیان و طبقه ی اجتماعی و شرایط اقتصادی قرار بگیرد. برای اکثر آوارگان در حال فرار از جنگ و غارت، هم اکنون لایه ی هویتی مذهبی در یکی از پایین ترین سطوح قرار دارد. اما همواره این پتانسیل برای این نسل و به خصوص نسل های آینده این آوارگان وجود خواهد داشت که لایه ی مذهب، خود را به بالاترین سطح کشانده و آنگاه، هویت بخشِ آواره ی چند سال قبل، یا چند نسل قبل شود. اینجا است که بحران به اوج خود خواهد رسید. بحرانی که با هزینه های تحمیل شده در جهت اسکان و تغذیه و پناه داده شدن طی سالها، قابل مقایسه نخواهد بود!
 خاورمیانه ای سابقا" پناهجو، با هویت جدید مذهبی خود در قلب اروپا ؛ دنیا را به دو دسته ی کلی تقسیم خواهد کرد: برادران دینی ام و دیگران.
 او با برادران دینی به نیکی رفتار می کند و ارزش های اخلاقی را در مراودات با هم کیشان به دقت مراعات می نماید،  اما هم زمان باید با کفر و شرک جهاد کند. باید به دنبال استقرار دنیایی باشد که احکام شریعت در ان اجرا شوند. مدینه ای آرمانی که در آن اهل کتاب باید جزیه دهند و زنانشان به کنیزی گرفته شوند و قوانین صدها سال پیش، در جهت استقرار حکم خداوند؛ بدون کم و کاست اجرا شوند. در چنین شرایطی شکاف بین ارزش های اروپایی و ارزش های مذهبی به بالاترین سطح خود خواهد رسید. دیگر ارزش هایی اروپایی چون آزادی بیان، آزادی احزاب، دموکراسی، آزادی انتخاب نوع و شریک زندگی؛ قوانین مدنی و جزایی اروپایی، ارزش های پناهجوی سابق خاورمیانه ای و بنیادگرای حال حاضر نخواهد بود.
***
اما در حال حاضر چاره چیست؟
در مرحله ی نخست و تا دیر نشده باید انگیزه های طمع ورزانه برای پناهندگی به سوی اروپا و به خصوص آلمان، به عنوان بهشت پناهندگان زدوده گردد. اعضای اتحادیه باید جلو جاه طلبی آلمان ها را بگیرند و این علاجی ندارد جز وضع قوانین سختگیرانه برای پذیرش پناهجویان.
مرحله ی بعد تلاش برای حل بحران های خاورمیانه به عنوان علت العلل گسیل پناهجویان به سمت اروپا است.
***
چند سال قبل میلیون ها سوری در کشورشان از راه جذب توریست زندگی می گذراندند. آنها هم همراه با بهار عربی جنبش دموکراسی خواهی را با آمدن به خیابان ها شروع کردند اما از ان زمان که این جنبش به یکباره و با مسلح شدن گروه هایی خاص چون جبهه النصره و القاعده، سبقه ی مذهبی به خود گرفت، تمامی آمال فعالان مدنی بر باد رفت. اینکه اسلحه و مهمات و هزینه های جنگ برای این جریانات مذهبی چگونه و با هزینه ی کدام کشورها تامین شد بر کسی پوشیده نیست. اینکه کدام کشورها مرزهای خود را به سوی تندرو ها از اقصی نقاط دنیا گشودند نیز دیگر در پرده های ابهام نیست.
بشار اسد حاکمی به مراتب لیبرال تر از هم ترازان خود در منطقه بود. تنها جرم او که منجر به مسلح شدن گروه های تندرو مذهبی شد؛ هم پیمان نبودن با ایالات متحده آمریکا بود.
به قول خود او در مصاحبه با بی بی سی، اگر با آمریکا همراهی کرده بود؛ چون عربستان سعودی یا اردن هاشمی، هم اینک پسوند اسدی به دنبال نام سوریه ورد زبان ها بود.
***
 باید سوریه به آرامش برسد تا از سیل مهاجران کاسته گردد و این راهی جز تقویت دولت مرکزی و سرکوب گروه های تندرو ندارد. تا دیر نشده و ابتکار عمل به دست روسیه نیفتاده است، اروپا باید جای پای خویش را در مبارزه با مخالفان دولت سوریه تقویت کند و اینگونه از بحران ها داخلی خود در آینده ای نه چندان دور بکاهد....

علی اکبر نوری
30 شهریور 94
تهران





Sunday, September 6, 2015

خاور میانه؛ تافته ای جدابافته (1)

بسم الله الرحمن الرحیم
خاور میانه؛ تافته ای جدابافته (1)

در نگاه اول، بارزترین تفاوت خاورمیانه از سایر نقاط دنیا؛ بهره مندی از منابع وسیع نفت و گاز و موقعیت استثنایی ژئوپولتیک  آن در جهان کنونی  است.
 این ساده سازی در تحلیل شرایط منطقه؛ بسیار متداول بوده و در هر سطحی؛ معتقدان سینه چاکی برای خود داشته و دارد. تحلیل، بسیار شسته و رفته،  آشوب در منطقه را زاییده ی منافع استعمار برای بهره مندی از منافع بی حد و حصر آن در همه ی زمینه های اقتصادی، سیاسی و فرهنگی می داند.
نگارنده با واقعیت بیان شده در تحلیل مورد نظر، مخالف نیستم. شواهد نیز آنقدر آشکار است که جز تاییدِ منفعت جویی ابرقدرت ها در منطقه راه دیگری را باقی نمیگذارد. اما قصدم از از این نوشتار بررسی شرایط، با نگاه دیگری است.
***
خاورمیانه نه در  100 سال اخیر، که هزاران سال است از سایر نقاط دنیا خود را متمایز کرده است. در این منطقه مردمانی با این باور زندگی می کنند که پس از مرگ، زندگی آنها به پایان نمی رسد.تمام آنها که به آخرت وعده داده اند و نامی از ایشان در تاریخ به ثبت رسیده است، همه در این منطقه ظهور پیدا کرده اند. به دیگر بیان، شاید مردمان خاورمیانه بوده اند که از هر کسی که ادعای ارتباط با ماوراء داشته و به معاد وعده داده است، استقبال کرده اند.
 جالب نیست که در قریه ای کوچک در خاورمیانه، سالها پیش، چند پیامبر برای بخش کوچکی از قوم بنی اسرائیل وجود داشته باشد؛ اما در هیچ جای دیگری در دنیا؛ از آفریقا تا اروپا، از آمریکای شمالی تا جنوبی و آسیای شرقی و مرکزی و اقیانوسیه، نشانی از پیامبر وعده دهنده به بهشت و دوزخ و زندگی جاودان به سبک ابراهیمی وجود نداشته باشد؛ یا اگر وجود داشته، استقبالی از آن نشده باشد!
فارغ از انکه که دین دست ساز بشر باشد یا منشا آسمانی داشته باشد، تا کنون هیچ جایگزین مناسبی برای مزایای دینداری چون معنا دادن به زندگی؛ مایه ی تسکین و التیام بودن و عامل بازدارنده از محرمات و انگیزاننده به واجباتی که در محدوده ی اخلاق قرار می گیرند ؛ پیدا نشده و همین امر رمز بقای آن در جوامع بشری تا کنون بوده است. اما تفاوت در دینداری خاورمیانه از سایر نقاط دنیا در این نکته نهفته است که مردمان این منطقه، حاضر شده اند از دنیای خود برای آخرت هزینه های هنگفتی بپردازند!
در خاورمیانه مردمانی زندگی می کنند که دوست دارند پس از مرگ نیز زنده باشند! حال چه در عذاب، چه در  نعمت! این است روانشناسی مردمان این بخش از کره خاکی.
***
 آری نحوه ی واکنش این مردم نسبت به پدیده ی مرگ است که این منطقه را تافته ای جدا بافته از سایر نقاط کرده است. ساختارهای فرهنگی و به تبع آن سیاسی این  جوامع نیز برآیند چنین نگاهی به حیات پس از مرگ است.
***
آنجه بیان شد، باز هم ارئه دهنده ی جوابی است ساده و سطحی، برای آنچه در منطقه می گذرد. با این تفاوت که این بار از منظری دیگر به آن نگریسته شده است.خاورمیانه جایی که افراد زیادی برای زندگی جاوید در بهشت برین، دست به حملات انتحاری می زنند، گردن می زنند، شلاق می زنند و حد اجرا می کنند. البته مردمان ساکن آن هم برای آنکه به حیات جاوید معتقدند، با اجرای احکام موافقند و حاضر نیستند آن را فدای هیچ جایگزین دیگری کنند.
به گمان نگارنده، همین پتانسیلِ ماندگار در این سرزمین است که وضعیت خاورمیانه را به مدلی استثنایی برای آشوب و بهره برداری از شرایط آن توسط ابرقدرت ها، تبدیل کرده است و نه تنها صرف منابع یا موقعیت جغرافیایی خاص آن.
ما حاضر هستیم به پای بهشت و جهنم از همه چیز بگذریم. تابع قوانینی متعلق به صدها سال پیش باشیم تا مبادا زندگی جاوید را از دست بدهیم. طمع تا بی نهایت بودن؛ رمز شرایط حال حاضر ما است.
***
پی نوشت: اگر خواننده ی مطالب قبلی بوده باشید، از علاقه ی هم زمان بنده به فلسفه و موضوعات دینی آگاهید. خدا را شکر فرصتی دست داده تا در رشته ی فلسفه ی دین دانشگاه تهران در مقطع کارشناسی ارشد، موضوعات مورد علاقه ام را پیگیری کنم. در این مسیر چون همیشه مشتاق نظرات و نقد های شما خواهم بود.

علی اکبر نوری
شهریور 94

دزفول

Sunday, August 16, 2015

دنیای جدید در برابر رویای بازگشت به سلف

بسم الله الرحمن الرحیم
دنیای جدید در برابر رویای بازگشت به سلف

بیش از سیزده قرن پیش مسلمانان برای تعاملات اجتماعی خود قوانین مدونی داشتند. آنها به نص رجوع می کردند و از خلال آن؛ قوانین و اصولی را که تنظیم کننده ی ارتباط فرد با جامعه بود استخراج می نمودند. مجموعه ی قوانینی به واقع پیشرو در زمانه ی خود که مشخص کننده ی جایگاه حقوقی فرد در عرصه ی اجتماع بود.
همانگونه که ادعا می شود؛ در زمانه ای که در بسیاری از نقاط دنیا بربریت حکم می راند؛  مسلمانان برای حیوانات نیز پاره ای حقوق قائل بودند؛ زنان به مراتب در جایگاهی بالاتر (حداقل در مقایسه با جزیره العرب قبل از اسلام) قرار گرفته بودند و حتی کودکان نیز صاحب حق تغذیه با شیر مادر بودند.
برای قصاص قوانین مشخصی وجود داشت که همانگونه که در فلسفه ی حکم بیان شده است و تجربه ی تاریخی نیز موید آن است؛  به واقع مایه ی حیات آن جامعه گردید. اگر شخصی کشته میشد، صاحب خون کشته شده حق داشت قصاص کند. معنی آن این بود که افراد اجتماع متوجه می شدند با آنها همانگونه برخورد می شود که انها با دیگران برخورد می کنند. این شیوه هم زمان مانع هرج و مرج و غارت یک قبیله به بهانه ی کشته شدن یک نفر میشد. صاحب خون گزینه های دیگری هم در پیش داشت: می توانست تقاضای دیه کند که معادل چندین شتر بوده است. انتخاب شتر و در نظر گرفتن شرایط شبه جزیره جایگاه ارزش کاری یک انسان را در برابر شتر نشان میداد که در زمانه ی خود گزینه ای برای تحول معیشت مصیبت دیده و مرهمی بر غم های او بود و از طرف دیگر بار مالی آن برای قاتل به نوعی عامل پیشگیرانه محسوب می شد.گزاره ی سوم انتخاب بخشش صاحب بود که نمونه از کرامت به شمار می رفت.
می توانیم به سایر احکام نیز همین گونه نگاه کنیم: احکام ارث با توجه به نقش اجتماعی زن در آن محیط جالب توجه بوده است. از انجا که زن غالبا" تحت تکفل خانواده ی پدری یا شوهرش بود؛ بنابراین احکام ارث به گمان بنده در آن دوران نافی حقوق او نبوده اند.
احکام جنگ؛ احکام طلاق که در آن زنان نیز حق طلاق داشتند؛ احکام تنظیم روابط اقلیت ها با حکومت مسلمانان؛ احکام جزا و سایر احکام مدنی در زمانه ی خود آن قدر مترقی بودند که سرچشمه ی رشد فرهنگی، اجتماعی جوامعی شد که در مقایسه با هم عصران خود ره صد ساله را یک شبه پیمودند.
***
اروپا در زمانه ای متناظر؛ سرزمین خونریزی و غارت بود. سالها گذشت تا آنها به فکر بازگشت به دوران یونان باستان و احیای سیستم دموکراسی مطابق آموزه های آن افتادند. اما نکته آن بود که آنها خلا عدم وجود قوانین را در رگ و پوست خود حس کرده بودند و بدین جهت برای استفاده مستمر از فواید آن؛ پایداری و جانفشانی نشان دادند. در واقع احساس نیاز آنها عامل تدوین قوانین شد، در صورتی که مسلمانان بدون هیچ گونه احساس نیازی؛ خود را بر سر سفره ای از قوانین آماده، مطابق نص یافته بودند.
وجه تمایز دیگر قوانین اروپایی که در عصر روشنگری و پس از سلطه ی کلیسا بر اروپا ساخته و پرداخته شدند؛ نشات گرفتن آنها از عقل بشری و یکه تازی اومانیزم (انسان محوری) در این عرصه بود. روشنفکران اروپایی داشتن دنیایی بهتر را به وعده ی بهشت برین ترجیح داده و قوانین را به جای دین از عقل استخراج می کردند.
البته در این میان ساختار دین مسیحیت نیز پر تاثیر بوده است. دین مسیحیت بر خلاف دین یهود و اسلام مجموعه ای از قوانین مدون نیست که تعیین کننده ی آن باشد که هر جرمی چه جزایی در پی خواهد داشت و همین امر نیز باعث آن شد که بسیاری از مسیحیان در برابر قوانین پایه گذاری شده بر مبنای اومانیزم موضع جدی نگیرند و آن را خلاف اصول مسیحی بودن خود نبینند. ضعف دین مسیحیت در مدون ساختن احکام که سالها هرج و مرج اجتماعی را برای اروپا در پی داشت؛ این بار به کمک روشنفکران و فیلسوفان دوران روشنگری آمد تا قوانینی را پایه گذرانی کنند که در نهایت به اعلامیه حقوق بشر منتهی گردد.
اعلامیه ای که  فارق از جنسیت، دین، مذهب و نشانه های ظاهری؛ برای بشر حقوقی ذاتی را قائل است که هیچ کسی توان سلب آن را ندارد. در سیستم حقوق بشری؛ تنها هم کیشان برادر یکدیگر نیستند تا بین خود و بر مبنای وجه مشترکی به نام دین صلح برقرار کنند. صلح برای همه خوب است: فارق از دین و مذهب و نژاد.

***
اما در این میان دنیای اسلام همواره شکوه قدیم خود را به یاد می آورد.همان عصری را که بر مبنای قوانین ثابت ؛ پیشرفتی عظیم حاصل شده بود.
در دوران معاصر پی در پی شاهد ظهور اسلام گرایانی هستیم که آرمان احیای تمدن اسلامی را ترویج می کنند و گروهی از جوانان پرشور را بدین بهانه حول خود جمع می کنند. کم نیستند گروه های سلفی که احیای خلافت را چاره ی عقب مانده گی ما می دانند. آنها رویای تسلط و غلبه بر دنیای کفر را چون گذشته در سر می پرورانند.
***
 بر خلاف برخی که داعش را پدیده ای کاملا" آمریکایی؛ غربی و یا صهیونیستی می دانند؛ به گمان بنده انگیزه های دینی در ظهور آن بی تاثیر نیوده است. انگیزه هایی که خود جوش و تنها با در معرض تاریخ و متون اسلامی قرار گرفتن حاصل می شود. پتانسیل پنهانی که نقطه ی پایانی برای آن متصور نیست.
از یک طرف قوانین مطابق نص، با قوت تمام و تا روز آخر دنیا، ثابت فرض می شوند و از طرف دیگر جوامع مسلمانان خود را در برابر قوانین به روزشونده ی اروپایی مستاصل یافت می کنند.
چند سال پیش در اروپا جوانی به یک کمپ حزبی حمله و کرد و 77 نفر را کشت. اما تنها به 21 سال زندان محکوم شد. هنوز اقدام مشابه ای در اروپا رخ نداده که نشان دهنده ی رشد کشتار به علت عدم قصاص آن جوان باشد.
در واقع قوانین اروپایی با ساختاری که در به رای گذاشته شدن و نشات گرفتن از عقل بشری دارند؛ همواره تبعات اجرای یک قانون را بررسی کرده و مطابق ان قابلیت ویرایش دارند.
در چنین سیستمی هیچ قانونی ثابت فرض نمی شود. قوانین با شرایط زمانه تصحیح می شوند. چیزی که با نصوص اسلامی هم ساز نبود و بدین ترتیب این تازه شروع بحران است.
بحران بین دنیایی جدید که خواستار استقرار قوانین بر اساس فرض برابر بودن انسان ها فارق از هر گونه ارزش گزاری دیگری است با دنیایی که زندگی حال حاضر را موقتی دیده و به فکر استقرار و حمکرانی قوانینی ثابتی است که بهشت برین و جاودان را در پی خواهد داشت.

علی اکبر نوری
25/5/94
تهران

Saturday, June 27, 2015

توافق هسته ای از انچه به نظر می رسد به ما نزدیک تر است!

بسم الله الرحمن الرحیم
توافق هسته ای از انچه به نظر می رسد به ما نزدیک تر است!

در کارزار مناظره های انتخاب ریاست جمهوری، با همه ی حساسیتی که به خاطر مسائل پیش آمده ی دوره ی قبل در مورد آن وجود داشت، حسن روحانی تمرکز تبلیغاتی خود را بر حل موضوع هسته ای گذاشته بود. پارامتر مهمی که در پیروزی او بی تاثیر نبود. او عبور از بحران هسته ای را وابسته به تیمی حرفه ای و اراده ای سیاسی بر می شمرد تا هم چرخ سانتریفوژ بچرخد و هم چرخ زندگی مردم.
وعده ی 6 ماهه ی او اکنون به 20 ماه دازا کشیده است و در این میان کیست که نداند دولت همه ی برنامه ی ریزی های خود را از همان روز اول پیروزی بر مبنای حل و فصل بحران هسته ای گذاشته بود و هنوز هم این داستان ادامه دار است.
اقتصاددان های تیم روحانی، طرفداران اقتصاد آزاد هستند و برای آنها بهبود شرایط جز با گشوده شدن درهای کشور به سوی دنیا، به راه دیگری ختم نمی شود! به جای 6 ماه، دولت اکنون با 20 ماه تاخیر در پیاده سازی برنامه هایش روبرو است. برنامه هایی که کسب رضایت رای دهندگان دور بعد انتخابات ریاست جمهوری را نشانه رفته است و نیم نگاهی نیز به انتخابات مهم مجلس آینده دارد.
***
برای دولت روحانی موضوع هسته ای، ماجرای مرگ و زندگی است. آنها برای حل و فصل ماجرا می خواهند نشان دهند که حاضرند بهای هنگفتی بپردازند. اما این خود جزیی از سیاست حل و فصل ماجرا است.
روحانی اینجا بود که نشان داد سیاستمدار قهاری است. روند سیاست هسته ای دولت او، نظام را مجبور به ترسیم خطوط قرمز کرد و این دقیقا" همان برگ برنده ای است که توافق را بیشتر از همیشه به تحقق نزدیک کرده است.
***
در شرایط کنونی هر گونه شکست در روند مذاکرات به پای خطوط قرمز نظام نوشته خواهد شد و تبعات بلند مدت آن هرگز قابل چشم پوشی نخواهد بود.
برای عبور از این بحران است که توافق بیش از هر وقت دیگری، با تمام همه ی هیاهو ها،  قریب الوقوع می نماید.

علی اکبر نوری
7/4/94

تهران

BBC Persian

بسم الله الرحمن الرحیم

 "اینجا اتاق خبر جهان است"؛

جمله ی بالا، جمله ای است خبری، در تطابق کامل با واقعیت زمانه؛ که بارها در طول پخش برنامه هایBBC فارسی خواهید شنید. شعار های دیگری هم هست:

"ما به خبر جان می دهیم""خبر را به بیشترین زبان و با نگاه محلی ارئه می دهیم و همه ی اینها زیر یک سقف و با بیشترین خبرنگار در سراسر جهان انجام می گیرد."

آنها خود عیان تر از همیشه می‌گویند که کار، کار کمپانی خبار پراکنی بریتانیا است.***اگر بیننده ی برنامه های شبکه ی فارسی BBB باشید؛ تشخیص برنامه ریزی طولانی مدت آنها برای ما، کار سختی نخواهد بود. این نوشته به هیچ وجه در پی بررسی تکنیک های رسانه ای خاص  این شبکه نیست. گو اینکه به حتم این موضوع در نوشته ای با این ابعاد نیز نمی گنجد. BBC مدرسه ی رسانه و روزنامه نگاری است و شیوه های ماهرانه ی القای مفهوم در آن، مجموعه ای پیچیده از ترکیب آخرین تکنیک های منحصر به فرد زمانه؛ دهه ها تجربه ی رسانه ای و روزنامه نگاری و استفاده از روانشناسی را شامل می شود. عدم آشنایی و تسلط بر جنبه های مختلف کار آنها است که کپی ناشیانه از فرم های خبری BBC را تبدیل به مضحکه هایی کارتونی می کند که در بخش هایی از برنامه های خبری داخلی شاهد آن هستیم.
***به راحتی می‌توان تشخیص داد که آ نها با کار رسانه ای فوق‌العاده حرفه ای ، آنگونه که هیچ رقیبی برای آن قابل تصور نیست، بخشی قابل توجه از برنامه های خود را برای تغییر ذائقه فرهنگی مخاطبان فارسی زبان خود تولید می کنند.BBC  فارسی ، به عنوان قوی ترین رسانه‌ی فارسی‌زبان از طول پخش هفت ساعته برنامه های خود و به خصوص در جریان پخش خبر و نوع گزینش و ارائه ی آن، کار تغییر فرهنگی را مرحله به مرحله و در بلند مدت در دستور کار قرار داده است.***در حال حاضر BBC فارسی مامن روشنفکران دور مانده از وطن، ایرانی است. مایه ی افسوس است که بدنه ی روشنفکری یک جامعه که باید به عنوان موتور جلوبرنده ی تحولات اجتماعی وارد عمل شود، اکنون به خاطر محدودیت های سیاسی داخلی؛ تحت لوای کشوری که سالها سابقه ی استعمار و کودتا و غارت کشورشان را دارد؛ مشغول فعالیت هستند.
در اینجا به هیچ وجه قصد قضاوت در مورد مواجب بگیری روشنفکران ایرانی  از BBC را ندارم. می توانم بفهمم که احتمالاً آنها که سالها در مورد استعمار انگلیس تحقیق کرده اند و بهتر از هر کسی از میزان جنایت بریتانیا در حق ملت ایران و مردمان جهان آگاهند چه رنجی می کشند که اکنون در جهت منافع ملکه قلم می زنند و کار رسانه ای می کنند. شاید آنها اکنون به عنوان وسیله به این کمپانی نگاه می کنند تا در وقت مبادا جریان امور را در جایی دیگر و به گونه ای جدید به دست بگیرند. امری که با هوشمندی انگلیسی ها به گمان من محال خواهد بود!
در حال حاضر BBC فارسی، به ویژه پس از سال 88، کانون مهاجرت نخبگان فرهنگی، رسانه ای، ایرانی شده است و اینگونه مغز پویایی برای خود تدارک دیده است. اتاق فکر روشنفکری ایرانی؛ به جای آنکه چون کشور های پیشرفته ی دنیا، به صورت آزادانه به نقد ساختارهای قدرت موجود بپردازد و از این راه عیان کننده ی نقاط ضعف حکومت برای ترمیم به منظور پایداری طولانی مدت باشد؛ با هدف پایداری کوتاه مدت و نشنیدن هیچ صدای مخالفی به راحتی از کشور رانده می شوند.
حدس زدن بقیه ی مسیر کار سختی نیست. سفره ی BBC فارسی از همه جا رنگین تر و حرفه ای تر است.
***به باور نگارنده سیاست کلی BBC  تغییر  نگرش مخاطبان به زندگی است.
به عنوان نمونه "ریشه های ما"، عنوان مستندی است با موضوع تکامل که به تازگی در حال پخش است. مستند تلاش دارد نشان دهنده نگاه کاملاً علمی به ماجرای تکامل باشد.اما در طول برنامه از مسیر ادعایی خود فاصله می گیرد و علیرغم آنکه اذعان می کنند تکامل حلقه های مفقوده ای دارد؛ ما را میمون هایی می نامد که سالها پیش از درختان پایین امدیم و روی دو پا ایستادیم.
خروجی مستند مذکور  هنگامی که با تصور عمومی مخاطبان مبنی بر اینکه اثبات تکامل هم ارز عدم وجود خلقت و باالتبع آن خالق است ترکیب شده، و کمپانی خبر پراکنی را به خواسته ی خود که ماورا زدایی از فرهنگ مخاطبان است نزدیک تر می کند.***آری ملکه راهی طولانی برای پایداری منافع طولانی مدت اش برگزیده است. به گمان نگارنده قصد آنها تغییر ساختارهای حکومتی ایران در بازه ای 30 تا 50 ساله با استفاده از ماورا زدایی و تلاش برای نهادیه کردن گزاره های حقوق بشری با تکیه بر اصول اومانیزم است.خواهرزاده ی پوپولیست BBC فارسی که به گونه ای شاخه ی فرهنگی آن محسوب می شود، شبکه ی "من و تو" است که با کسب مخاطبان زیاد در فاز اول؛ اکنون وارد فاز دوم کار خود در تغییر ذائقه ی ایرانی شده است.برنامه های این شبکه بر خلاف ظاهر محافظه کار BBC؛  از خط قرمز های عرف جامعه ی ایرانی در همه ی حوزه ها عبور کرده و بسیار آشکارتر بر "میمون بودن"  اجداد ما تاکید می ورزند.
***شاید گفته شود که نتایج اقدامات شبکه های مذکور در نهایت، علاوه بر تامین منافع بریتانیا، منافع ملت ما را هم تامین خواهد. امری که از نظر نگارنده حتی در صورت وقوع، نشان از ایستایی و سترون بودن جامعه ی ما دارد. جامعه ای نخبه کش که به جای نقد درونی؛ تنها شعار می دهد. شعارهایی که از دید ناظران بیرونی نشان از جدا افتادن کاروان ایرانی، در همه ی زمینه ها از قافله ی جهانی دارد. ملتی که مرزهایش با دیوارهایی بلند از تعصب ملی مذهبی، خودبرتر بینی و بزرگ انگاری واپس گرایانه ی نژادی  و جمود فکری، عقیدتی محصور شده اند.***آنها در شعارهایشان صادق اند که کار، کار انگلیسی ها است. اما این ما هستیم که به شعار آنها جامه ی عمل پوشانده ایم و سرنخ های زندگی مان را به دست آنها سپرده ایم.


علی اکبر نوری94/4/5تهران