Friday, June 17, 2016

اروپا و خروج بریتانیا

کمتر قوم و جمعیتی در صدد امتحان نظریات فلسفی در زندگی روزمره بوده اند. چه بسیار نظریات فلسفی که در بین صفحات کتاب ها و سخنرانی های روشنفکران جا در جاهای دیگر دنیا باقی مانده اند اما در این میان تنها اروپاییان بوده اند که خطر کرده و نظریات فلسفی را به عرصه ی اجتماع کشانده اند. این تبلور فلسفه در سیاست و اداره ی جامعه، فراز فرود هایی زیاد داشته است؛  گاه بر جنگ دامن زده و فاشیسم را به وجود آورده و گاه منادی حقوق بشر و دموکراسی بوده اند.

اروپا زادگاه فلسفه است. سقراط، با زیر سوال بردن ساختار درست انگاشته شده ی زمان خود، آغاز کننده ی مهمترین گام فسلفی در جهت ایجاد اروپایی نوین بود. آری مهمترین اصل فلسفه، با دیده ی تردید نگاه کردن به انچه درست انگاشته می شود، است و این اصل توسط دیگر فلاسفه ادامه پیدا کرد تا آن هنگام که سیطره ی کلیسا بر تمام شئون زندگی مردم، اروپای برنای جستجوگر را به محاق برد.

کلیسا ی قرون وسطایی جای هرگونه سوال و تردید را گرفت و در پس  آن هر گونه آزاداندیشی به شدت تحت تعقیب قرا گرفت. اما تجربه ی تاریخی نشان داد که اگر قومی بخواهند آزاد و عقلانی زندگی کنند، بالاترین مجازات ها هم قادر نخواهند بود، هماوردش باشند.

آری. عصر روشنگری جوانه زد. اندیشه های گوناگون در معرض انتخاب اروپاییان قرا گرفتند و از زیر یوغ آموزه ها و احکام صلب و تغییر ناپذیر کلیسا به در آمدند. اندیشه های چون سکولاریسم، اگزیستانسیالیزم، کمونیزم، ناتورالیسم، سوسیالیزم؛ ملی گرایی، فاشیسم، دموکراسی  و حقوق بشر زاده شدند و شروع به تبلیغ کردند. البته جامعه ی باز، دشمنان خود را هم میپرورد. دشمنانی که ممکن است کل اروپا را در خاک و خون بکشند. اما اروپاییان ریسک آزاد اندیشی را آن هنگام که دنیای مادی را از ماورا جدا ساخته اند، به جان خریدند.

آنها به جای سرسپاری به احکام معین و غیر قابل تغییر، با توجه به شرایط، احکام و قوانینی جدید بنیان می نهند و نتیجه ی آن قوانین را رصد می کنند و در صورت نیاز دوباره به ویرایش آنها می پردازند. آنها از هشدار کلیسا برای وضع قوانینی بر خلاف تعلیمات کلسیا نهراسیده و ترس از جهنمی که کلیسا به ان وعده می دهد، مانع از تجربه ی های جدید برای آنها نشده است. وضعیت فعلی، نظام حقوقی ، دموکراسی، نظام تامین اجتماعی و آزادی آنها عملا حاصل چنین نگرشی به آزاد اندیشی است.

اروپاییان در پس هر مشکلی به سراغ دانش و فلسفه می روند. در دنیای کنونی "اتحادیه اروپا" مصداق تبلور فلسفه در زندگی روزمره آدمیان است. راه حلی که پس از جنگ جهانی دوم پیشنهاد گردید. اروپاییان تا قبل از آن، به صورت دوره ای، هر چند سال یکبار به جان هم می افتاند و تنها راه حل ارتباط اقتصادی می توانست دشمنان قدیمی را از شروع جنگ های جدید باز دارد. داستان کینه ی انگلیسی ها و ژرمن ها مفصل است، اما کیست که نداند دو شریک تجاری، در نهایت نفرت نیز دست به حذف یکدیگر نمیزنند. این ایده ، پیوند های اقتصادی و سیاسی را برای پایداری صلح به شکل اتحادیه اروپایی سامان داد.

هم اکنون دوباره جوان اروپایی پرنشاط، چالاک و آزاد اندیش، با چالشی جدید روبرو شده است : خروج بریتانیا (BREXIST). معضلی که بی شک یکی از عواملش قصور اتحادیه در نظارت و کنش مندی سیاسی بود. بریتانیایی ها از مهاجران خاورمیانه ای دل چرکین هستند. مهاجرانی که در پس قوانین اروپایی به سوی بریتانیا روان شده اند و اکثر محافظه کاران انگلیسی را برای آینده شغلی و تبعات حضور مهاجران هراسان کرده اند. آن هنگام که ترکیه مرزهایش رابه سوی اسلحه و تندروهای اروپایی گشوده بود تا به مخالفان اسد بپیوند، اتحادیه به جای سکوت و گاه حمایت از افتادن اسد، باید بر منطق اروپایی حکم می راند تا جلو فاجعه ی انسانی سوری را بگیرد و خود این گونه گرفتار بلای مهاجران نگردد. آخر سوریه هرنوع آزادی داشت، به جز آزادی سیاسی که البته در خاورمیانه معمول است و بر مثال آب می ماند برای حیات این منطقه خاص از دنیا.

آیا بشار اسد از حاکمان عرب هم تراز سعودی، مصری، قطری، کویتی ... اش دیکتاتور تر بود؟ پس چگونه شد که تمامی جنبش های بهار عربی جلو چشم اتحادیه، سرکوب شدند اما همچنان مخالفان اسد از مرزهای ترکیه تغذیه میشدند؟

کاری است که شده است. امید است که اروپا، با همان تم اندیشه ی آزاد، همانند کاری که بعد از جنگ دوم انجام داد، به این قصور خود در کنش مندی سیاسی، به عنوان درس عبرت نگاه کند.

همزمان بسیاری از دوستاران فلسفه و آزاداندشی، نگران از هم گسیختن اتحادیه ای هستند که پناه فیلسوفان و منتشر کننده ی افکار آنها است. امید است، اروپای آزاد اندیش با تجربه اندوزی از آنچه رخ داده، باز هم منادی مسیرهای جدی در پیش پای بشر باشد و هم چون قرن های گذشته، آبشخور فکری و موتور متحرکه بشریت برای قرن های آینده و عبور از چالش های دنیای جدید باشد.

علی اکبر نوری

27 خرداد 95

تهران