Sunday, August 16, 2015

دنیای جدید در برابر رویای بازگشت به سلف

بسم الله الرحمن الرحیم
دنیای جدید در برابر رویای بازگشت به سلف

بیش از سیزده قرن پیش مسلمانان برای تعاملات اجتماعی خود قوانین مدونی داشتند. آنها به نص رجوع می کردند و از خلال آن؛ قوانین و اصولی را که تنظیم کننده ی ارتباط فرد با جامعه بود استخراج می نمودند. مجموعه ی قوانینی به واقع پیشرو در زمانه ی خود که مشخص کننده ی جایگاه حقوقی فرد در عرصه ی اجتماع بود.
همانگونه که ادعا می شود؛ در زمانه ای که در بسیاری از نقاط دنیا بربریت حکم می راند؛  مسلمانان برای حیوانات نیز پاره ای حقوق قائل بودند؛ زنان به مراتب در جایگاهی بالاتر (حداقل در مقایسه با جزیره العرب قبل از اسلام) قرار گرفته بودند و حتی کودکان نیز صاحب حق تغذیه با شیر مادر بودند.
برای قصاص قوانین مشخصی وجود داشت که همانگونه که در فلسفه ی حکم بیان شده است و تجربه ی تاریخی نیز موید آن است؛  به واقع مایه ی حیات آن جامعه گردید. اگر شخصی کشته میشد، صاحب خون کشته شده حق داشت قصاص کند. معنی آن این بود که افراد اجتماع متوجه می شدند با آنها همانگونه برخورد می شود که انها با دیگران برخورد می کنند. این شیوه هم زمان مانع هرج و مرج و غارت یک قبیله به بهانه ی کشته شدن یک نفر میشد. صاحب خون گزینه های دیگری هم در پیش داشت: می توانست تقاضای دیه کند که معادل چندین شتر بوده است. انتخاب شتر و در نظر گرفتن شرایط شبه جزیره جایگاه ارزش کاری یک انسان را در برابر شتر نشان میداد که در زمانه ی خود گزینه ای برای تحول معیشت مصیبت دیده و مرهمی بر غم های او بود و از طرف دیگر بار مالی آن برای قاتل به نوعی عامل پیشگیرانه محسوب می شد.گزاره ی سوم انتخاب بخشش صاحب بود که نمونه از کرامت به شمار می رفت.
می توانیم به سایر احکام نیز همین گونه نگاه کنیم: احکام ارث با توجه به نقش اجتماعی زن در آن محیط جالب توجه بوده است. از انجا که زن غالبا" تحت تکفل خانواده ی پدری یا شوهرش بود؛ بنابراین احکام ارث به گمان بنده در آن دوران نافی حقوق او نبوده اند.
احکام جنگ؛ احکام طلاق که در آن زنان نیز حق طلاق داشتند؛ احکام تنظیم روابط اقلیت ها با حکومت مسلمانان؛ احکام جزا و سایر احکام مدنی در زمانه ی خود آن قدر مترقی بودند که سرچشمه ی رشد فرهنگی، اجتماعی جوامعی شد که در مقایسه با هم عصران خود ره صد ساله را یک شبه پیمودند.
***
اروپا در زمانه ای متناظر؛ سرزمین خونریزی و غارت بود. سالها گذشت تا آنها به فکر بازگشت به دوران یونان باستان و احیای سیستم دموکراسی مطابق آموزه های آن افتادند. اما نکته آن بود که آنها خلا عدم وجود قوانین را در رگ و پوست خود حس کرده بودند و بدین جهت برای استفاده مستمر از فواید آن؛ پایداری و جانفشانی نشان دادند. در واقع احساس نیاز آنها عامل تدوین قوانین شد، در صورتی که مسلمانان بدون هیچ گونه احساس نیازی؛ خود را بر سر سفره ای از قوانین آماده، مطابق نص یافته بودند.
وجه تمایز دیگر قوانین اروپایی که در عصر روشنگری و پس از سلطه ی کلیسا بر اروپا ساخته و پرداخته شدند؛ نشات گرفتن آنها از عقل بشری و یکه تازی اومانیزم (انسان محوری) در این عرصه بود. روشنفکران اروپایی داشتن دنیایی بهتر را به وعده ی بهشت برین ترجیح داده و قوانین را به جای دین از عقل استخراج می کردند.
البته در این میان ساختار دین مسیحیت نیز پر تاثیر بوده است. دین مسیحیت بر خلاف دین یهود و اسلام مجموعه ای از قوانین مدون نیست که تعیین کننده ی آن باشد که هر جرمی چه جزایی در پی خواهد داشت و همین امر نیز باعث آن شد که بسیاری از مسیحیان در برابر قوانین پایه گذاری شده بر مبنای اومانیزم موضع جدی نگیرند و آن را خلاف اصول مسیحی بودن خود نبینند. ضعف دین مسیحیت در مدون ساختن احکام که سالها هرج و مرج اجتماعی را برای اروپا در پی داشت؛ این بار به کمک روشنفکران و فیلسوفان دوران روشنگری آمد تا قوانینی را پایه گذرانی کنند که در نهایت به اعلامیه حقوق بشر منتهی گردد.
اعلامیه ای که  فارق از جنسیت، دین، مذهب و نشانه های ظاهری؛ برای بشر حقوقی ذاتی را قائل است که هیچ کسی توان سلب آن را ندارد. در سیستم حقوق بشری؛ تنها هم کیشان برادر یکدیگر نیستند تا بین خود و بر مبنای وجه مشترکی به نام دین صلح برقرار کنند. صلح برای همه خوب است: فارق از دین و مذهب و نژاد.

***
اما در این میان دنیای اسلام همواره شکوه قدیم خود را به یاد می آورد.همان عصری را که بر مبنای قوانین ثابت ؛ پیشرفتی عظیم حاصل شده بود.
در دوران معاصر پی در پی شاهد ظهور اسلام گرایانی هستیم که آرمان احیای تمدن اسلامی را ترویج می کنند و گروهی از جوانان پرشور را بدین بهانه حول خود جمع می کنند. کم نیستند گروه های سلفی که احیای خلافت را چاره ی عقب مانده گی ما می دانند. آنها رویای تسلط و غلبه بر دنیای کفر را چون گذشته در سر می پرورانند.
***
 بر خلاف برخی که داعش را پدیده ای کاملا" آمریکایی؛ غربی و یا صهیونیستی می دانند؛ به گمان بنده انگیزه های دینی در ظهور آن بی تاثیر نیوده است. انگیزه هایی که خود جوش و تنها با در معرض تاریخ و متون اسلامی قرار گرفتن حاصل می شود. پتانسیل پنهانی که نقطه ی پایانی برای آن متصور نیست.
از یک طرف قوانین مطابق نص، با قوت تمام و تا روز آخر دنیا، ثابت فرض می شوند و از طرف دیگر جوامع مسلمانان خود را در برابر قوانین به روزشونده ی اروپایی مستاصل یافت می کنند.
چند سال پیش در اروپا جوانی به یک کمپ حزبی حمله و کرد و 77 نفر را کشت. اما تنها به 21 سال زندان محکوم شد. هنوز اقدام مشابه ای در اروپا رخ نداده که نشان دهنده ی رشد کشتار به علت عدم قصاص آن جوان باشد.
در واقع قوانین اروپایی با ساختاری که در به رای گذاشته شدن و نشات گرفتن از عقل بشری دارند؛ همواره تبعات اجرای یک قانون را بررسی کرده و مطابق ان قابلیت ویرایش دارند.
در چنین سیستمی هیچ قانونی ثابت فرض نمی شود. قوانین با شرایط زمانه تصحیح می شوند. چیزی که با نصوص اسلامی هم ساز نبود و بدین ترتیب این تازه شروع بحران است.
بحران بین دنیایی جدید که خواستار استقرار قوانین بر اساس فرض برابر بودن انسان ها فارق از هر گونه ارزش گزاری دیگری است با دنیایی که زندگی حال حاضر را موقتی دیده و به فکر استقرار و حمکرانی قوانینی ثابتی است که بهشت برین و جاودان را در پی خواهد داشت.

علی اکبر نوری
25/5/94
تهران