Saturday, January 17, 2015

آزادی بيان

بسم الله الرحمن الرحیم
آزادی بیان

چند ماه پیش بود که با یکی از دوستان خوبم درباره ی آزادی بیان بحث می کردم. معتقد بودم که در بحث و انتقاد می توان از هر خط قرمزی عبور کرد، الا توهین. آن موقع اعتقادم این بود که توهین کردن تنها حد و مرز بیان نظر و انتقاد است.
چون همیشه بحث را مفید یافتم. دوست خوبم با وجود اینکه مذهبی است، چند نکته را متذکر شد که نظرم را تغییر داد.پس از آن با توجه به حوادث اخیر اروپا باز هم به موضوع آزادی بیان نظری دیگر گونه انداختم و چند نکته از برآیند آن بحث ها واندیشه ورزی ها به ذهنم رسید که آنها را در معرض نقد دوستان گرامی قرار می دهم:

1.        توهین حد و مرز مشخصی ندارد. مفهوم فیزیکی نیست که قابل اندازه گیری باشد. مورد توهین واقع شدن یک احساس است. مثلا" به دو نفر برای نشستن بر روی صندلی بگویید: "بنشین". یکی از آنها احساس توهین می کند، چون انتظار دارد شما بگویید: "بفرمایید بنشینید" اما دیگری به هیچ وجه احساس مورد توهین واقع شدن نمی کند! دلایل اینکه این احساس ها در چه ریشه دارند خارج از محدوده ی این مقاله است. تنها هدف نشان دادن نسبی بودنِ احساس کردنِ " مورد توهین واقع شدن است".
2.        اگر اجازه ی انتشار سخن در قانون با حد و مرز "توهین نکردن" داده شود، ناظر اجرای قانون بر مبنای سلیقه ی شخصی به ممیزی خواهد پرداخت. از انجا که ممیزان قانون،  با قدرت حاکمه ارتباط مسقیمی دارند، احتمال تحت تاثیر قرار گرفتن آنها توسط اغراض حاکمیت انکار ناپذیر است. حال آن ممیز از بند طلایی "توهین نکردن" استفاده می کند و هر انچه که قدرت را در معرض انتقاد قرار می دهد، سانسور می کند.
3.        گذاشتن حد برای اشاعه ی افکار و اندیشه، بی شک به سود قدرت تمام خواهد شد. اما آن سوی نگذاشتن حد هم بی ضرر نخواهد بود. به واقع گروهی آزرده خاطر خواهند شد. گروهی که به احتمال زیاد دستی در قدرت ندارند و اقلیت هستند. حل کردن این بخش ماجرا سخت است. مثل همه ی چیزهای این دنیا، هر شیوه ای را که برگزینیم، بی هزینه نخواهد بود و حتما" علاوه بر سودهایش، ضررهایی هم بر آن مترتب است. هیچ چیزی مطلق "بد" یا "خوب" نیست!
4.        یک ایراد دیگر به "آزادی بیان" بدون گذاشتن قید آن است که چرا در تعریف آزادی در مفهوم کلی آن بدین صورت که " هر انسانی آزاد است هر کاری انجام دهد مگر انکه به آزادی دیگری تجاوز کند"، قید "آزار نرساندن" وجود دارد، اما در آزادی بیان که زیر مجموعه ای از آن است سعی بر زدودن آن است.
البته اشکال واردی است، اما آنچنان که آمد بخشی از آزار دیدن ها با سنجه قابل اندازه گیری هستند. مثلا" جراحت فیزیکی، اما به علت آنکه برای میزان جراحت روانی معیاری وجود ندارد؛ و علاوه بر آن، جراحت مذکور از فردی به فردی دیگر متغیر است و در ضمن ممیز تشخیص جراحت روانی نیز با سلیقه ی خود قضاوت خواهد کرد و بیشتر از همه "قید داشتن" به سود قدرت تمام می شود، گروهی برای آزادی بیان بر خلاف سایر آزادی ها، معتقد به زدودن "قید" هستند.
5.        ایراد بعدی به همین گروه اخیر آن است معتقدان به آزادی بیان بدون قید و شرط، خود پابند تمام عیار آن نیستند. مثال نقض هم کم نیست. در همین کشور های مدعی آزادی بیان، در مورد آنچه با هویت یهودی ها سر و کار دارد، خط قرمز آزادی بیان وجود دارد. البته آنها توجیه دارند، اما همین توجیه ها را دیگر کشور ها  هم می توانند داشته باشند. به واقع باید دید در چنین کشور هایی تا چه میزان ارزش های سکولاریسم و لیبرالیسم را (به عنوان ایدولوژی های زیر ساختی اینگونه حکومت ها) می توان به سخره گرفت تا محک درستی در مورد حقانیت ادعای آنها به عمل آید. تا آن هنگام که مدعیان خود پابند تمام عیار نباشند، انتقاد مذکور وارد خواهد بود.
6.        اشکال اساسی باز هم پابرجاست: شیوه ای را برای جلوگیری از سوء استفاده قدرت از مفهوم "توهین کردن" بر می گزینیم اما در این میان عوارض صدمه روحی دیدن عده ای، به ویژه آنکه در اقلیت باشند، خود را تمام عیار به رخ می کشد!
ایده ال آن است که از مخاطبان بخواهیم قدرت تحمل خود را بالا ببرند. با خود اینگونه بیندیشند که بیانی درباره ی چیزی که مقدس می دانند ابراز شده که از نظر آنها با حقیقت فاصله ی بسیاری دارد. بگذار تا هر که هر چه خواست بگوید. مگر واقعیت آن است که او می گوید؟ من هم ابزار بیان دارم. نظرم را بیان خواهم کرد و در نهایت حقیقت آشکار می شود. اما این انظار واقع بینانه نیست. با روابط دنیای ما هم اصلا جور در نمی آید:
پاپ دیروز گفت: اگر کسی به مادر من توهین کند، من به او سیلی می زنم! (یه روزی مسیح گفته بود اگر این طرف صورتت را سیلی زدند، طرف دیگر را بیاور). این پاپ است. رهبر کاتولیک ها جهان. فیلسوف نیست که بگوید: اگر کسی به مادرم نسبت فحشا داد، دلیل آن نیست که مادرم فاحشه است و یا اینکه هر چه واکنش ام شدید تر باشد به معنای آن است که خودم نیز با نسبت داده شده قرابت دارم! بالاتر آنکه، آن قدر فیلسوف نیست که بگوید: بر فرض که من با رابطه ای که شما شرعی می دانید به دنیا نیامده ام، چه اشکالی دارد؟ چرا باید ناراحت شوم؟ او پاپ است. یک انسان عادی. مثل بیشتر مردمان این دنیا. انتظار زیاد هم نباید داشت.
علاوه بر آن مگر ابزار رسانه به یکسان برای همگان وجود دارد؟ به خصوص برای اقلیت، به هیچ وجه در دنیای کنونی نمی توان چنین امکانی را متصور بود. جواب آنچه مخاطبان اقلیت، توهین یافت می کنند، در واقعیت، در وسعت به مراتب کمتری پخش خواهد شد.
***
7.        اما سوال دیگر از کسانی که بیانی را (به هر شکل خودش) توهین می پندارند، آن است آیا "توهین نکردن" را اصلی اخلاقی به حساب می آورند، یا تنها آن هنگام که مقدسات خودشان را در معرض توهین می بینند، اعتراض می کنند. اگر "توهین کردن" بد است، انتظار ان است که واکنش ها به توهین هایی که گروه های دیگر حس می کنند نیز همین اندازه شدید باشد! اما اگر تنها واکنش ها آن هنگام آغاز می شود که مقدسات آنها در معرض انتقاد قرار گرفته، نتیجه آن است که "مورد توهین قرار گرفتن" ابزاری است برای بیان آنکه آنها تنها دست یافتگان حقیقت هستند!
8.        در دیگر سو، اگر می دانیم که انتشار بیانی، واکنش هایی تند را برخواهد انگیخت (به هر دلیلی)، آیا هدف انتشار، و باز نشر پس از دیدن واکنش های اولیه تند، می تواند زدودن و یا اصلاح آن دلایل باشد!؟ آیا اینگونه می خواهند در جهت اصلاح گام بردارند یا بر آتش کینه بیفزایند؟ به گمان بنده و با توجه به واکنش ها، این عملکرد بیشتر از تاثیر گذاری، ستیزه جویانه است! به خصوص آن هنگام که مخاطب در اقلیت باشد. اقلیت در واکنشی احساسی، هیچ گاه به سراغ بازیابی و شخم زدن انگاره های ذهنی اش گام بر نمیدارد. او در فکر تلافی خواهد بود و از آن جهت که ابزار بیان لازم را ندارد، به حد بالای خشونت متوسل می شود. اینگونه است که در نیت خیر خواهی چنین "آزادی بیانی" شک پدید می آید و ذهن ناگزیر به دنبال دست هایی پشت پرده برای سوء استفاده از واکنش های خشن رهنمون می شود.

علی اکبر نوری
دی 93
تهران