Sunday, September 27, 2015

خاورمیانه؛ تافته ای جدابافته (2)

بسم الله الرحمن الرحیم
خاورمیانه؛ تافته ای جدابافته (2)


در منطقه ای که خاورمیانه می نامندش، هیچ کس مسئولیت رفتارش را به تمامی قبول نخواهد کرد. چه این مسئولیت مربوط که کشته شدن صدها زائر باشد چه هزاران مصیبت دیگر که مسئول مستقیم آن  انسان ها بوده اند!
***
مَثَل است که صدها سال پیش از حاکمی مسلمان، دلیل کشته شدن به ناحق گروهی را به فرمان او پرسیده بودند، و او آیه آورده بود که : وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَـكِنَّ اللّهَ رَمَى (و آنگاه که تير می انداختی ، تو تير نمی انداختی ، خدا بود که تير می انداخت). او توجیه کرده بود که من انها را نکشتم، خدا انها را کشته بود.
ماجرا هنوز هم دنباله دار است، این روزها مفتی اعظم عربستان جا پای حاکم صدها سال پیش گذاشته و  قضا و قدر الهی را دلیل کشته شدن حاجیان در منا می داند. فتوی دهنده ی بزرگ  امروز دنیای عرب، تمام تلاش اش استناد به نص برای مبری کردن خادم حرمین از هر گونه خطایی در روند برگزاری مراسم است.
در این میان نظراتی را می خواندم که دلیل کشته شدن این عده از زائران را شعارهای شرک آمیز آنها در گفتن " لبیک یا حسین" به جای "لبیک یا الله" در روز عید می دانتستند و این واقعه را عذاب الهی توصیف کرده که اطرافیان این مشرکان را نیز به خود گرفتار کرده است!
 واقعا" برای توجیه سوء مدیریت چه حربه ای بهتر از توجیه دینی، آن هم از نوع عذاب آن!
***
اما منتقدان این روزهای سوء مدیریت در برگزاری مراسم حج، خود ید طولایی در توجیه مصیبت های روزانه دارند. انها که ادعای مدیریت بهتر مراسم حج را دارند، هر روز نظاره گر کشته شدن ده ها نفر در حوادث رانندگی کشور هستند. هیچ مدیری نیز مسئولیت به گردن نگرفته و خود را از در هر شرایطی از هر گونه اتهامی مبرا می داند.
به واقع شباهت های مدیریتی در سرزمین خاورمیانه فراوان است. خاطرتان باشد چند سال قبل، سخنرانی دلیل زلزله را به بی حجابی ربط داد. کیست که نداند عامل مهم مصون ماندن از عوارض زلزله رعایت قوانین ساختمان سازی است.
آری اینگونه است: خاورمیانه ای ها برای توجیه اشتباهاتشان راه خوبی را در پیش گرفته اند: مربوط کردن همه ی اشتباهات به اراده ی خداوندی.
نه مسئولی استعفا می دهد و نه کسی عذرخواهی می کند! همه، با نهایت تبحر راه فرار را با توجیه های قضا و قدری و با پیشینه ای به قدمت صد ها سال یاد گرفته ایم.
***
رقابت ایران و عربستان در یمن وارد مرحله ای جدید شده است. چیزی که در اخبار این روزها کمتر شاهد آن هستیم. عدن به منطقه ی امن تبدیل شده و رئیس جمهور سابق، توسط عربستان به یمن بازگردانده شده است و احتمالا شرایط جدید را در یمن به دنبال خواهد داشت. چیزی که بیش از همه دلخوری ایران را به دنبال داشته و همزمانی این تحولات با فاجعه ی منا اهرمی رسانه ای به دست ایران داد تا از آن علیه حاکمان عربستان بهره برداری کند.
برنامه های خبری این روز ها آکنده از تصاویر دهشتناک کشته هایی که بر روی هم تلنبار شده اند. تصاویر دلخراشی که بدون فیلتر شدن سنی مخاطبان در تمام ساعات شبانه روز دیدگان را غمبار می کند تا بلافاصله بعد از آنها خبر ادامه ی حملات سعودی به یمن در دستور کار قرار بگید و بدین ترتیب اهداف سیاسی برآورده گردد.
***
رسانه های عربی هم بغض از ایران را به میان بازی کشانده اند و به جای نمایشِ درستی از ماجرا، فرافکنی پیشه کرده اند تا مبادا اشتباهات حاکمان وقت عربستان آشکار گردد. تا مبادا مشخص گردد چه کسی باید عذرخواهی کند، اما می خواهد با توجیهات دینی از این مسئولیت شانه خالی کند!
***
در میان این جنگ رسانه ای بین عربستان و ایران، متاسفانه بر آتش نژادگرایی دمیده میشود. از عرب سوسمار خور گرفته تا ایرانی مجوس...
در ابتدای قرن اخیر دنیایی که در راه زدون نژادگرایی گام برمی دارد، شاهد برفروخته شدن کینه های نژادپرستانه در خاورمیانه است.
آری اینجا خاورمیانه است...جایی که مردمانش به زندگی پس از مرگ ایمان دارند....

علی اکبر نوری
5/7/94

تهران

Monday, September 21, 2015

آلمانی ها و اروپا

بسم الله الرحمن الرحیم
آلمانی ها و اروپا

جاه طلبی آلمانی ها همواره اروپا را به قهقرا کشانده است. جنگ های جهانی اول و دوم اروپا را به خاک سیاه نشاند و در حال حاضر، پذیرش مشتاقانه ی پناه جویانِ گریزان از ناآرامی های خاورمیانه، اروپارا آبستن بحران هایی جدید کرده است.
بحران هایی که چه بسا از هم اکنون شروع شده اند! از جنگ لفظی کشور های اتحادیه اروپا تا نقض قوانین آن توسط برخی اعضا برای فرار از تبعات پذیرش پناهجویان.
***
پی بردن به انگیزه های آلمان در این ماجرا (و به عبارت دیگر؛ انگیزه های شخصی آنگلا مرکل) در جهت پذیرش میلیونی پناهندگان، کار دشواری است. تنها خودشیفتگی و جاه طلبی است که توان پاسخگویی به این انگیزه را دارد. سالها پیش، در خلال جنگ های جهانی فاجعه به بار آمده؛ و حالا می خواهند خاطره ی وحشی گری های حزب نازی را با نمایشی مضحک از انسان دوستی از خاطر ها  بزدایند.
سیل آوارگان با گذشتن از راهی صعب و پرخطر، به سمت آلمان با قوانین منحصر به فردش در مورد پناهندگی و آغوشی باز جلو دوربین های تلویزیونی، روان است.
***
اما چرا بر خلاف موج های انساندوستانه و اخلاق گرایه در حمایت از پذیرش آوارگان توسط آلمان و به تبع آن اتحادیه، نگارنده این روند را به نفع اتحادیه و آینده ی دموکراسی و آزادی خواهی نمیبیند؟
در جواب سوال بالا، از نظر نگارنده تجربه ی لیبرال دموکراسی اروپایی و مسیری که برای به ثمر رسیدن آن تا کنون طی شده است، میراث ارزشمند قرن ها تلاش فیلسوفان، روشنفکران و آزادیخواهان اروپایی است. پناه دادن به آوارگانی که چاره ی دیگری برای بقا نداشته اند و به سوی اروپا هجوم آورده اند، اتفاقا" در دایره ی همین ارزش های اروپایی قرار میگیرد. اما چیزی که مورد انتقاد است، وضع قوانین، وعده ی پذیرش های چند صدهزارنفری و عکس های یادگاری مرکل با آواردگان است که سیل مهاجران را هر روز به سمت اروپا روان می کند!
اما چرا این سیل پناه جویان ارزش های اروپایی را در معرض تهدید قرار می دهند؟ جواب را باید از جایی که مهاجران از آن به سوی اروپا گسیل می شوند، جستجو کرد: خاورمیانه.
در لایه های هویتی مردمان خاورمیانه؛ مذهب بخشی انکار ناپذیر است. این لایه ی هویتی گاهی اوقات و بنابر شرایط زمانه می تواند پایین تر از لایه های قومیت، ملیت، نژاد، زیان و طبقه ی اجتماعی و شرایط اقتصادی قرار بگیرد. برای اکثر آوارگان در حال فرار از جنگ و غارت، هم اکنون لایه ی هویتی مذهبی در یکی از پایین ترین سطوح قرار دارد. اما همواره این پتانسیل برای این نسل و به خصوص نسل های آینده این آوارگان وجود خواهد داشت که لایه ی مذهب، خود را به بالاترین سطح کشانده و آنگاه، هویت بخشِ آواره ی چند سال قبل، یا چند نسل قبل شود. اینجا است که بحران به اوج خود خواهد رسید. بحرانی که با هزینه های تحمیل شده در جهت اسکان و تغذیه و پناه داده شدن طی سالها، قابل مقایسه نخواهد بود!
 خاورمیانه ای سابقا" پناهجو، با هویت جدید مذهبی خود در قلب اروپا ؛ دنیا را به دو دسته ی کلی تقسیم خواهد کرد: برادران دینی ام و دیگران.
 او با برادران دینی به نیکی رفتار می کند و ارزش های اخلاقی را در مراودات با هم کیشان به دقت مراعات می نماید،  اما هم زمان باید با کفر و شرک جهاد کند. باید به دنبال استقرار دنیایی باشد که احکام شریعت در ان اجرا شوند. مدینه ای آرمانی که در آن اهل کتاب باید جزیه دهند و زنانشان به کنیزی گرفته شوند و قوانین صدها سال پیش، در جهت استقرار حکم خداوند؛ بدون کم و کاست اجرا شوند. در چنین شرایطی شکاف بین ارزش های اروپایی و ارزش های مذهبی به بالاترین سطح خود خواهد رسید. دیگر ارزش هایی اروپایی چون آزادی بیان، آزادی احزاب، دموکراسی، آزادی انتخاب نوع و شریک زندگی؛ قوانین مدنی و جزایی اروپایی، ارزش های پناهجوی سابق خاورمیانه ای و بنیادگرای حال حاضر نخواهد بود.
***
اما در حال حاضر چاره چیست؟
در مرحله ی نخست و تا دیر نشده باید انگیزه های طمع ورزانه برای پناهندگی به سوی اروپا و به خصوص آلمان، به عنوان بهشت پناهندگان زدوده گردد. اعضای اتحادیه باید جلو جاه طلبی آلمان ها را بگیرند و این علاجی ندارد جز وضع قوانین سختگیرانه برای پذیرش پناهجویان.
مرحله ی بعد تلاش برای حل بحران های خاورمیانه به عنوان علت العلل گسیل پناهجویان به سمت اروپا است.
***
چند سال قبل میلیون ها سوری در کشورشان از راه جذب توریست زندگی می گذراندند. آنها هم همراه با بهار عربی جنبش دموکراسی خواهی را با آمدن به خیابان ها شروع کردند اما از ان زمان که این جنبش به یکباره و با مسلح شدن گروه هایی خاص چون جبهه النصره و القاعده، سبقه ی مذهبی به خود گرفت، تمامی آمال فعالان مدنی بر باد رفت. اینکه اسلحه و مهمات و هزینه های جنگ برای این جریانات مذهبی چگونه و با هزینه ی کدام کشورها تامین شد بر کسی پوشیده نیست. اینکه کدام کشورها مرزهای خود را به سوی تندرو ها از اقصی نقاط دنیا گشودند نیز دیگر در پرده های ابهام نیست.
بشار اسد حاکمی به مراتب لیبرال تر از هم ترازان خود در منطقه بود. تنها جرم او که منجر به مسلح شدن گروه های تندرو مذهبی شد؛ هم پیمان نبودن با ایالات متحده آمریکا بود.
به قول خود او در مصاحبه با بی بی سی، اگر با آمریکا همراهی کرده بود؛ چون عربستان سعودی یا اردن هاشمی، هم اینک پسوند اسدی به دنبال نام سوریه ورد زبان ها بود.
***
 باید سوریه به آرامش برسد تا از سیل مهاجران کاسته گردد و این راهی جز تقویت دولت مرکزی و سرکوب گروه های تندرو ندارد. تا دیر نشده و ابتکار عمل به دست روسیه نیفتاده است، اروپا باید جای پای خویش را در مبارزه با مخالفان دولت سوریه تقویت کند و اینگونه از بحران ها داخلی خود در آینده ای نه چندان دور بکاهد....

علی اکبر نوری
30 شهریور 94
تهران





Sunday, September 6, 2015

خاور میانه؛ تافته ای جدابافته (1)

بسم الله الرحمن الرحیم
خاور میانه؛ تافته ای جدابافته (1)

در نگاه اول، بارزترین تفاوت خاورمیانه از سایر نقاط دنیا؛ بهره مندی از منابع وسیع نفت و گاز و موقعیت استثنایی ژئوپولتیک  آن در جهان کنونی  است.
 این ساده سازی در تحلیل شرایط منطقه؛ بسیار متداول بوده و در هر سطحی؛ معتقدان سینه چاکی برای خود داشته و دارد. تحلیل، بسیار شسته و رفته،  آشوب در منطقه را زاییده ی منافع استعمار برای بهره مندی از منافع بی حد و حصر آن در همه ی زمینه های اقتصادی، سیاسی و فرهنگی می داند.
نگارنده با واقعیت بیان شده در تحلیل مورد نظر، مخالف نیستم. شواهد نیز آنقدر آشکار است که جز تاییدِ منفعت جویی ابرقدرت ها در منطقه راه دیگری را باقی نمیگذارد. اما قصدم از از این نوشتار بررسی شرایط، با نگاه دیگری است.
***
خاورمیانه نه در  100 سال اخیر، که هزاران سال است از سایر نقاط دنیا خود را متمایز کرده است. در این منطقه مردمانی با این باور زندگی می کنند که پس از مرگ، زندگی آنها به پایان نمی رسد.تمام آنها که به آخرت وعده داده اند و نامی از ایشان در تاریخ به ثبت رسیده است، همه در این منطقه ظهور پیدا کرده اند. به دیگر بیان، شاید مردمان خاورمیانه بوده اند که از هر کسی که ادعای ارتباط با ماوراء داشته و به معاد وعده داده است، استقبال کرده اند.
 جالب نیست که در قریه ای کوچک در خاورمیانه، سالها پیش، چند پیامبر برای بخش کوچکی از قوم بنی اسرائیل وجود داشته باشد؛ اما در هیچ جای دیگری در دنیا؛ از آفریقا تا اروپا، از آمریکای شمالی تا جنوبی و آسیای شرقی و مرکزی و اقیانوسیه، نشانی از پیامبر وعده دهنده به بهشت و دوزخ و زندگی جاودان به سبک ابراهیمی وجود نداشته باشد؛ یا اگر وجود داشته، استقبالی از آن نشده باشد!
فارغ از انکه که دین دست ساز بشر باشد یا منشا آسمانی داشته باشد، تا کنون هیچ جایگزین مناسبی برای مزایای دینداری چون معنا دادن به زندگی؛ مایه ی تسکین و التیام بودن و عامل بازدارنده از محرمات و انگیزاننده به واجباتی که در محدوده ی اخلاق قرار می گیرند ؛ پیدا نشده و همین امر رمز بقای آن در جوامع بشری تا کنون بوده است. اما تفاوت در دینداری خاورمیانه از سایر نقاط دنیا در این نکته نهفته است که مردمان این منطقه، حاضر شده اند از دنیای خود برای آخرت هزینه های هنگفتی بپردازند!
در خاورمیانه مردمانی زندگی می کنند که دوست دارند پس از مرگ نیز زنده باشند! حال چه در عذاب، چه در  نعمت! این است روانشناسی مردمان این بخش از کره خاکی.
***
 آری نحوه ی واکنش این مردم نسبت به پدیده ی مرگ است که این منطقه را تافته ای جدا بافته از سایر نقاط کرده است. ساختارهای فرهنگی و به تبع آن سیاسی این  جوامع نیز برآیند چنین نگاهی به حیات پس از مرگ است.
***
آنجه بیان شد، باز هم ارئه دهنده ی جوابی است ساده و سطحی، برای آنچه در منطقه می گذرد. با این تفاوت که این بار از منظری دیگر به آن نگریسته شده است.خاورمیانه جایی که افراد زیادی برای زندگی جاوید در بهشت برین، دست به حملات انتحاری می زنند، گردن می زنند، شلاق می زنند و حد اجرا می کنند. البته مردمان ساکن آن هم برای آنکه به حیات جاوید معتقدند، با اجرای احکام موافقند و حاضر نیستند آن را فدای هیچ جایگزین دیگری کنند.
به گمان نگارنده، همین پتانسیلِ ماندگار در این سرزمین است که وضعیت خاورمیانه را به مدلی استثنایی برای آشوب و بهره برداری از شرایط آن توسط ابرقدرت ها، تبدیل کرده است و نه تنها صرف منابع یا موقعیت جغرافیایی خاص آن.
ما حاضر هستیم به پای بهشت و جهنم از همه چیز بگذریم. تابع قوانینی متعلق به صدها سال پیش باشیم تا مبادا زندگی جاوید را از دست بدهیم. طمع تا بی نهایت بودن؛ رمز شرایط حال حاضر ما است.
***
پی نوشت: اگر خواننده ی مطالب قبلی بوده باشید، از علاقه ی هم زمان بنده به فلسفه و موضوعات دینی آگاهید. خدا را شکر فرصتی دست داده تا در رشته ی فلسفه ی دین دانشگاه تهران در مقطع کارشناسی ارشد، موضوعات مورد علاقه ام را پیگیری کنم. در این مسیر چون همیشه مشتاق نظرات و نقد های شما خواهم بود.

علی اکبر نوری
شهریور 94

دزفول