Showing posts with label دینی. Show all posts
Showing posts with label دینی. Show all posts

Monday, September 21, 2015

آلمانی ها و اروپا

بسم الله الرحمن الرحیم
آلمانی ها و اروپا

جاه طلبی آلمانی ها همواره اروپا را به قهقرا کشانده است. جنگ های جهانی اول و دوم اروپا را به خاک سیاه نشاند و در حال حاضر، پذیرش مشتاقانه ی پناه جویانِ گریزان از ناآرامی های خاورمیانه، اروپارا آبستن بحران هایی جدید کرده است.
بحران هایی که چه بسا از هم اکنون شروع شده اند! از جنگ لفظی کشور های اتحادیه اروپا تا نقض قوانین آن توسط برخی اعضا برای فرار از تبعات پذیرش پناهجویان.
***
پی بردن به انگیزه های آلمان در این ماجرا (و به عبارت دیگر؛ انگیزه های شخصی آنگلا مرکل) در جهت پذیرش میلیونی پناهندگان، کار دشواری است. تنها خودشیفتگی و جاه طلبی است که توان پاسخگویی به این انگیزه را دارد. سالها پیش، در خلال جنگ های جهانی فاجعه به بار آمده؛ و حالا می خواهند خاطره ی وحشی گری های حزب نازی را با نمایشی مضحک از انسان دوستی از خاطر ها  بزدایند.
سیل آوارگان با گذشتن از راهی صعب و پرخطر، به سمت آلمان با قوانین منحصر به فردش در مورد پناهندگی و آغوشی باز جلو دوربین های تلویزیونی، روان است.
***
اما چرا بر خلاف موج های انساندوستانه و اخلاق گرایه در حمایت از پذیرش آوارگان توسط آلمان و به تبع آن اتحادیه، نگارنده این روند را به نفع اتحادیه و آینده ی دموکراسی و آزادی خواهی نمیبیند؟
در جواب سوال بالا، از نظر نگارنده تجربه ی لیبرال دموکراسی اروپایی و مسیری که برای به ثمر رسیدن آن تا کنون طی شده است، میراث ارزشمند قرن ها تلاش فیلسوفان، روشنفکران و آزادیخواهان اروپایی است. پناه دادن به آوارگانی که چاره ی دیگری برای بقا نداشته اند و به سوی اروپا هجوم آورده اند، اتفاقا" در دایره ی همین ارزش های اروپایی قرار میگیرد. اما چیزی که مورد انتقاد است، وضع قوانین، وعده ی پذیرش های چند صدهزارنفری و عکس های یادگاری مرکل با آواردگان است که سیل مهاجران را هر روز به سمت اروپا روان می کند!
اما چرا این سیل پناه جویان ارزش های اروپایی را در معرض تهدید قرار می دهند؟ جواب را باید از جایی که مهاجران از آن به سوی اروپا گسیل می شوند، جستجو کرد: خاورمیانه.
در لایه های هویتی مردمان خاورمیانه؛ مذهب بخشی انکار ناپذیر است. این لایه ی هویتی گاهی اوقات و بنابر شرایط زمانه می تواند پایین تر از لایه های قومیت، ملیت، نژاد، زیان و طبقه ی اجتماعی و شرایط اقتصادی قرار بگیرد. برای اکثر آوارگان در حال فرار از جنگ و غارت، هم اکنون لایه ی هویتی مذهبی در یکی از پایین ترین سطوح قرار دارد. اما همواره این پتانسیل برای این نسل و به خصوص نسل های آینده این آوارگان وجود خواهد داشت که لایه ی مذهب، خود را به بالاترین سطح کشانده و آنگاه، هویت بخشِ آواره ی چند سال قبل، یا چند نسل قبل شود. اینجا است که بحران به اوج خود خواهد رسید. بحرانی که با هزینه های تحمیل شده در جهت اسکان و تغذیه و پناه داده شدن طی سالها، قابل مقایسه نخواهد بود!
 خاورمیانه ای سابقا" پناهجو، با هویت جدید مذهبی خود در قلب اروپا ؛ دنیا را به دو دسته ی کلی تقسیم خواهد کرد: برادران دینی ام و دیگران.
 او با برادران دینی به نیکی رفتار می کند و ارزش های اخلاقی را در مراودات با هم کیشان به دقت مراعات می نماید،  اما هم زمان باید با کفر و شرک جهاد کند. باید به دنبال استقرار دنیایی باشد که احکام شریعت در ان اجرا شوند. مدینه ای آرمانی که در آن اهل کتاب باید جزیه دهند و زنانشان به کنیزی گرفته شوند و قوانین صدها سال پیش، در جهت استقرار حکم خداوند؛ بدون کم و کاست اجرا شوند. در چنین شرایطی شکاف بین ارزش های اروپایی و ارزش های مذهبی به بالاترین سطح خود خواهد رسید. دیگر ارزش هایی اروپایی چون آزادی بیان، آزادی احزاب، دموکراسی، آزادی انتخاب نوع و شریک زندگی؛ قوانین مدنی و جزایی اروپایی، ارزش های پناهجوی سابق خاورمیانه ای و بنیادگرای حال حاضر نخواهد بود.
***
اما در حال حاضر چاره چیست؟
در مرحله ی نخست و تا دیر نشده باید انگیزه های طمع ورزانه برای پناهندگی به سوی اروپا و به خصوص آلمان، به عنوان بهشت پناهندگان زدوده گردد. اعضای اتحادیه باید جلو جاه طلبی آلمان ها را بگیرند و این علاجی ندارد جز وضع قوانین سختگیرانه برای پذیرش پناهجویان.
مرحله ی بعد تلاش برای حل بحران های خاورمیانه به عنوان علت العلل گسیل پناهجویان به سمت اروپا است.
***
چند سال قبل میلیون ها سوری در کشورشان از راه جذب توریست زندگی می گذراندند. آنها هم همراه با بهار عربی جنبش دموکراسی خواهی را با آمدن به خیابان ها شروع کردند اما از ان زمان که این جنبش به یکباره و با مسلح شدن گروه هایی خاص چون جبهه النصره و القاعده، سبقه ی مذهبی به خود گرفت، تمامی آمال فعالان مدنی بر باد رفت. اینکه اسلحه و مهمات و هزینه های جنگ برای این جریانات مذهبی چگونه و با هزینه ی کدام کشورها تامین شد بر کسی پوشیده نیست. اینکه کدام کشورها مرزهای خود را به سوی تندرو ها از اقصی نقاط دنیا گشودند نیز دیگر در پرده های ابهام نیست.
بشار اسد حاکمی به مراتب لیبرال تر از هم ترازان خود در منطقه بود. تنها جرم او که منجر به مسلح شدن گروه های تندرو مذهبی شد؛ هم پیمان نبودن با ایالات متحده آمریکا بود.
به قول خود او در مصاحبه با بی بی سی، اگر با آمریکا همراهی کرده بود؛ چون عربستان سعودی یا اردن هاشمی، هم اینک پسوند اسدی به دنبال نام سوریه ورد زبان ها بود.
***
 باید سوریه به آرامش برسد تا از سیل مهاجران کاسته گردد و این راهی جز تقویت دولت مرکزی و سرکوب گروه های تندرو ندارد. تا دیر نشده و ابتکار عمل به دست روسیه نیفتاده است، اروپا باید جای پای خویش را در مبارزه با مخالفان دولت سوریه تقویت کند و اینگونه از بحران ها داخلی خود در آینده ای نه چندان دور بکاهد....

علی اکبر نوری
30 شهریور 94
تهران





Sunday, September 6, 2015

خاور میانه؛ تافته ای جدابافته (1)

بسم الله الرحمن الرحیم
خاور میانه؛ تافته ای جدابافته (1)

در نگاه اول، بارزترین تفاوت خاورمیانه از سایر نقاط دنیا؛ بهره مندی از منابع وسیع نفت و گاز و موقعیت استثنایی ژئوپولتیک  آن در جهان کنونی  است.
 این ساده سازی در تحلیل شرایط منطقه؛ بسیار متداول بوده و در هر سطحی؛ معتقدان سینه چاکی برای خود داشته و دارد. تحلیل، بسیار شسته و رفته،  آشوب در منطقه را زاییده ی منافع استعمار برای بهره مندی از منافع بی حد و حصر آن در همه ی زمینه های اقتصادی، سیاسی و فرهنگی می داند.
نگارنده با واقعیت بیان شده در تحلیل مورد نظر، مخالف نیستم. شواهد نیز آنقدر آشکار است که جز تاییدِ منفعت جویی ابرقدرت ها در منطقه راه دیگری را باقی نمیگذارد. اما قصدم از از این نوشتار بررسی شرایط، با نگاه دیگری است.
***
خاورمیانه نه در  100 سال اخیر، که هزاران سال است از سایر نقاط دنیا خود را متمایز کرده است. در این منطقه مردمانی با این باور زندگی می کنند که پس از مرگ، زندگی آنها به پایان نمی رسد.تمام آنها که به آخرت وعده داده اند و نامی از ایشان در تاریخ به ثبت رسیده است، همه در این منطقه ظهور پیدا کرده اند. به دیگر بیان، شاید مردمان خاورمیانه بوده اند که از هر کسی که ادعای ارتباط با ماوراء داشته و به معاد وعده داده است، استقبال کرده اند.
 جالب نیست که در قریه ای کوچک در خاورمیانه، سالها پیش، چند پیامبر برای بخش کوچکی از قوم بنی اسرائیل وجود داشته باشد؛ اما در هیچ جای دیگری در دنیا؛ از آفریقا تا اروپا، از آمریکای شمالی تا جنوبی و آسیای شرقی و مرکزی و اقیانوسیه، نشانی از پیامبر وعده دهنده به بهشت و دوزخ و زندگی جاودان به سبک ابراهیمی وجود نداشته باشد؛ یا اگر وجود داشته، استقبالی از آن نشده باشد!
فارغ از انکه که دین دست ساز بشر باشد یا منشا آسمانی داشته باشد، تا کنون هیچ جایگزین مناسبی برای مزایای دینداری چون معنا دادن به زندگی؛ مایه ی تسکین و التیام بودن و عامل بازدارنده از محرمات و انگیزاننده به واجباتی که در محدوده ی اخلاق قرار می گیرند ؛ پیدا نشده و همین امر رمز بقای آن در جوامع بشری تا کنون بوده است. اما تفاوت در دینداری خاورمیانه از سایر نقاط دنیا در این نکته نهفته است که مردمان این منطقه، حاضر شده اند از دنیای خود برای آخرت هزینه های هنگفتی بپردازند!
در خاورمیانه مردمانی زندگی می کنند که دوست دارند پس از مرگ نیز زنده باشند! حال چه در عذاب، چه در  نعمت! این است روانشناسی مردمان این بخش از کره خاکی.
***
 آری نحوه ی واکنش این مردم نسبت به پدیده ی مرگ است که این منطقه را تافته ای جدا بافته از سایر نقاط کرده است. ساختارهای فرهنگی و به تبع آن سیاسی این  جوامع نیز برآیند چنین نگاهی به حیات پس از مرگ است.
***
آنجه بیان شد، باز هم ارئه دهنده ی جوابی است ساده و سطحی، برای آنچه در منطقه می گذرد. با این تفاوت که این بار از منظری دیگر به آن نگریسته شده است.خاورمیانه جایی که افراد زیادی برای زندگی جاوید در بهشت برین، دست به حملات انتحاری می زنند، گردن می زنند، شلاق می زنند و حد اجرا می کنند. البته مردمان ساکن آن هم برای آنکه به حیات جاوید معتقدند، با اجرای احکام موافقند و حاضر نیستند آن را فدای هیچ جایگزین دیگری کنند.
به گمان نگارنده، همین پتانسیلِ ماندگار در این سرزمین است که وضعیت خاورمیانه را به مدلی استثنایی برای آشوب و بهره برداری از شرایط آن توسط ابرقدرت ها، تبدیل کرده است و نه تنها صرف منابع یا موقعیت جغرافیایی خاص آن.
ما حاضر هستیم به پای بهشت و جهنم از همه چیز بگذریم. تابع قوانینی متعلق به صدها سال پیش باشیم تا مبادا زندگی جاوید را از دست بدهیم. طمع تا بی نهایت بودن؛ رمز شرایط حال حاضر ما است.
***
پی نوشت: اگر خواننده ی مطالب قبلی بوده باشید، از علاقه ی هم زمان بنده به فلسفه و موضوعات دینی آگاهید. خدا را شکر فرصتی دست داده تا در رشته ی فلسفه ی دین دانشگاه تهران در مقطع کارشناسی ارشد، موضوعات مورد علاقه ام را پیگیری کنم. در این مسیر چون همیشه مشتاق نظرات و نقد های شما خواهم بود.

علی اکبر نوری
شهریور 94

دزفول

Saturday, April 26, 2014

جاذبه

بسم الله الرحمن الرحیم
جاذبه


هنگامي كه سوار بر كشتي شوند، خدا را با اخلاص مي‌خوانند (و غير او را فراموش مي‌كنند)؛ امّا هنگامي كه خدا آنان را به خشكي رساند و نجات داد، باز مشرك مي‌شوند. (عنكبوت/ 65)
***
"جاذبه" ساخته ی آلفونسو کوارون فیلم بسیار قدرتمندی است. "فیلمی جذاب و همه چیز سر جا" که هنر سینما را در بی نقص ترین شکلش عرضه می کند. در مورد ویژگی های منحصر به فرد این اثر بسیار گفته شده است. به نوبه ی خود شما را به تماشای آن، تشویق می کنم. می توانم حدس بزنم که دیدن فیلم در فضای سه بعدی چه شوری به پا خواهد کرد. پس اگر امکاناتش را دارید حتما" سه بعدی ببینید و برای ما هم توصیف کنید که از قدیم گفته اند "وصف العیش نصف العیش".

اما آنچه می خواهم درباره ی آن صحبت کنم، ذهنیتی بود که در خلال دیدن فیلم برایم به وجود آمد و با گذشت زمان بیشتر قوت گرفت.به نظرم فیلم در پس زمینه خود تولد انسان ملحد را در رحم تکنولوژی نوید می دهد! 

برایم جالب بود که گروهی از منتقدین، 180 درجه آن طرف تر، فیلم را نویدبخش ظهور مجدد خدا در حیات بشری دیده اند. (اینجا را ببینید)

وقتی از همه جا دل می بری و دیگر به هیچ چیز دیگری امید نداری، به "ناخودآگاه" به سمت قدرتی ماورائی روان می شوی. انگار این "تجربه ی شخصی" همانند "وجدانی" است که نظام جزا و پاداش بر مبنای آن پایه گذاری شده است و بین همه ی نوع بشر مشترک است.(اگر در خوانندگان گرامی کسی بود که به واسطه ی تجربه های شخصی اش، خلاف مطلب مذکور را درک کرده، خواهشمند است اطلاع دهد تا برای "همه ی نوع بشر" در جمله ی بالا تخصیص قائل شوم و هم هنگام در تجربه اش شریک شویم.)

مهندس پزشک برتر ناسا به نام رایان استون (ساندرا بولاک) در فضای لایتناهی گم شده است. بی هیچ دست آویز و یاوری. (لحظه ای می توانید حال او را در نظر بگیرید؟ تا به حال در هواپیما ترس از سقوط به شما دست داده است؟ اگر این طور است به خوبی می توانید مقیاسی برای سنجش وضعیت دانشمند ناسا در دست داشته باشید)

این بار در میان این همه سرگشتی در فضا ،دیگر اثری از پناه بردن به قدرت ماورایی وجود ندارد. نگاهی به منولوگ های رایان در چنین شرایطی بیندازیم:


01:15:35,607

"هوستون"، "هوستون"

...اگه صدامو ميشنوين

..."متخصص ماموريت "رايان استون

.از "شنزو" گزارش ميدم

...دارم از "تيانگونگ" خازج ميشم

.و در مورد اين ماموريت حس بدي دارم

... منو به ياد يه داستاني ميندازه، "هوستون"

بيخيال... بيخيالِ داستان، "هوستون"

.بيخيالِ داستان

.اينجا داره گرم ميشه. باشه. خيلي‌خب

.باشه

.خيلي‌خب، از نظر من، فقط دو تا احتمال وجود داره

يا سالم ميرسم زمين و

...يه داستان عالي براي تعريف کردن دارم

.يا تا 10 دقيقه ديگه ميسوزم

...درهرحال، هر چي بشه

!آب از آب تکون نميخوره

...چون در هر دو حالت

.سفر خفني ميشه

.من حاضرم



!آری کاری که جاذبه انجام داده این است: نمایش اینکه بشر در لحظه های اضطراب چگونه به نیروی خود اتکا کرده است

نگاهی به لحظه های ناامیدی رایان بیشتر و بیشتر نمایانگر دغدغه های نهان در پشت ساخت این چنین فیلمی است. مونولوگ های زیر لحظه هایی است که آخرین کور سو های امید رایان در حال خاموشی است. با خود اینگونه حرف می زند:



00:59:21

دارم ميميرم، هانينگاک

ميدونم، همه مون بالاخره ميميريم

همه اينو ميدونن

ولي من امروز ميميرم

،خيلي جالبه، ميدوني

...اينکه بدوني

ولي موضوع اينه که من هنوز ميترسم

واقعا ترسيدم

،هيچکي برام سوگواري نميکنه

هيچکي برا روحم دعا نميکنه

تو برام سوگواري ميکني؟

برام دعا ميخوني؟



يا ديگه خيلي دير شده؟

منظورم اينه که، خودم ميتونم برا خودم دعا کنم

ولي من تو زندگيم هيچوقت دعا نخوندم

...پس

هيچکي هيچوقت بهم ياد نداد چطور دعا کنم

هيچکي هيچوقت بهم ياد نداد چطور دعا کنم

!يه نوزاد

يه نوزاد پيشته، ها؟

اوني که داري ميخوني، لالايي هستش؟

خيلي دل‌نشينه

من هم قبلا برا بچه‌م ميخوندم

اميدوارم به زودي ببينمش

،خليي خوبه هانينگاک

همينطور به آواز خوندن ادامه بده

بخون تا خوابم ببره، و منم ميخوابم

همينجوري بخون، بخون و بخون



این بار به جای آدم و حوا؛ رایان بر روی زمین خاکی هبوط کرده است. نمایشی از اقتدار قوای انسانی و چیرگی ایالات متحده بر دنیا، بدون اتکا به ماورا و با استفاده از روابط علت و معلولی مادی (جاذبه). بی هیچ دعایی یا طلب بخشایشی و یا نگرانی برای پس از این دنیا. (باز هم برایم جای تعجب است که چگونه برخی این فیلم را تولد مجدد خدا در پهنه ی زندگی بشر تفسیر کرده اند)

اما سوال اساسی هم چنان به قوت خود باقی است. چگونه سازندگان فیلم، گواهی درونی کسانی که امیدشان در لحظاتی از دنیا بریده شده است را نادیده گرفته اند؟ چگونه از تجربه های شخصی خودشان عبور کرده اند و این گونه نمایشی را بر پرده ی سینما مهیا ساخته اند؟

هزاره ی جدید زمانه ایست که تکلیف بشر را با خدا تعیین خواهد کرد. آنچه در نهاد بشر قرار داده شده باید به جنگ نمایش های سه بعدی و چند بعدی ای برود که در پس زمینه ی انبوهی از تئوری پردازی های ملحدانه پرداخته شده اند.

به نظر می رسد در این جنگ اما باید منتظر بود که این چنین ناجوانمرده "تجربه های شخصی" بشری نادیده گرفته و فیلمی همچون جاذبه ساخته شود.


علی اکبر نوری

اردیبهشت 93

تهران

Wednesday, January 29, 2014

امت واحده (2)

                                                       بسم الله الرحمن الرحیم

                                                            امت واحده (2)

                                                               
می دانم که تجربه ی حضور در دو نماز جمعه ی مدینه و مکه آنقدر کافی نیست که به تفکیک مکتب مدینه از مکه قائل باشم. شاید شما خواننده ی گرامی بیشتر در این باره اطلاع داشته باشی. اما حال و هوای مذهبی این دو شهر به گونه ای موید گمانم بود.

نماز جمعه ی مکه در میان جمع کثیری از نمازگزاران برپا شد.از چنین نمازجمعه ای در جوار مسجد الحرام، این مقدس ترین مکان برای مسلمانان و در حضور آن جمعیت عظیم، انتظار بالایی می رفت. انتظاری که به عقیده ی من اصلا" برآورده نشد!

خطیب در ابتدا در اهمیت ایمان صحبت به میان آورد. انسان بدون ایمان را مانند حیوانات خواند و تکنولوژی بدون آن را بی ارزش دانست. سپس در اهمیت استواری بنیاد خانواده و حفظ حریم آن تاکید کرد. تاکید هایی بی هیچ درکی از مفاهیم روانشناسی و تحلیل شرایط در دنیای جدید و نحوه ی مواجهه با فرهنگ های دیگر.

نمی توانم درک کنم اینگونه سخنرانی بدون در نظر گرفتن شرایط روز دنیا به چه کار می آید. به کار که نمی آید هیچ، اتفاقا" بدبختی مسلمانان همین جاهاست. به جای تشویق بر داشتن تکنولوژی با صبغه ی ایمانی و تهییج جامعه به تلاش برای رسیدن به آن، تنها نفی می کند و باز می دارد. نتیجه آن می شود که عربستان (و دنیای اسلام) تنها مصرف کننده ی لوکس ترین تکنولوژی هایی هستند که که اتفاقا" مصداقِ سخنان سخنران است.تنها در نظر گرفتن سیستم صوتی که صدای خطیب را منتشر می کرد کافی بود تا بفهمیم چگونه خودش در حال استفاده از تکنولوژی است که به احتمال زیاد ساخت ژاپن است! اگر راست می گفت و خود به حرف هایش عامل بود، امروز هم مثل 1400 سال پیش باید داد می زد تا مخاطبان صدایش را بشنوند!

در جمعی که مسلمانان از تمام دنیا جمع شده اند به جای ایجاد جنبش و تلاش برای بهتر شدن کیفیت زندگی و پیدا کردن جایگاه واقعی دنیای اسلام در جهان کنونی، تنها نفی می کنیم. به این فکر نمی کنیم که چرا خودمان صاحب تکنولوژی نیستیم که باید به سراغ دیگران برویم. تنها می گوییم استفاده نکنیم. تنها می گوییم انها حیوان هستند. و چه کسی هم می گوید! کسی که خود در حال استفاده کردن از بالاترین نوع آن است.

تا انتهای سخنرانی تحمل کردم و افسوس خوردم که از چه ظرفیت عظیمی چشم پوشی می شود. هر کدام از زائرین می توانستند پیغامبری برای اعتلای جهان اسلام به سوی سرزمین خویش باشند. امتی پیشرو و اهل تفکر و به دنبال سعی و تلاش برای بهبود زندگی و رسیدن به خیر دنیا و آخرت. اما تمام این امید ها نقش بر آب شد. در حالی که به علت ازدیاد جمعیت، بیرون از مسجد الحرام و زیر برج های "ابراج البیت" ( چندین برج که شامل برجی به نام برج ساعت به ارتفاع 600 متر است که بر کعبه آوار شده و خود نماینده ی تمام تکنولوژی ای است که خطیب در نکوهش آن سخن می گفت) نشسته بودم و برای نماز آماده می شدم که خطیب در دعاهای انتهای نماز از خدا برای پیروزی در سوریه طلب یاری نمود! غمبار بود.

نمی دانم چرا هیچ کس واکنش نشان نداد؟ بیشتر نمی دانم چرا همه اقتدا کردند؟ آیا برای ثواب بردن و از فیض نماز جمعه بهره مند شدن باید پشت سر هر کسی که جلو ایستاده اقتدا کرد؟ آیا چون نماز جمعه واجب است باید حتما" اقتدا کرد؟ (این تنها به دنبال بهشت بودن بد دردی است برای امت اسلام. به راحتی می توان فریفت مردمی را که یاد نگرفته اند فکر کنند.)

به نظر اینجانب امام جمعه ای که به جای تاکید بر عدم خونریزی و پافشاری بر صلح و ارئه راهکار سیاسی برای حل مناقشه، از خدا طلب پیروزی می کند و به جای در نظر گرفتن منفعت کل جهان اسلام به منفعت حکومت سعودی بیندیشد شایسته ی امام جمعه بودن نیست. و چقدر این نماز جمعه دور بود از نماز جمعه ی مدینه. امام جمعه ی مدینه از مسلمان کشی بغض در گلو داشت و این یکی بر ریختن خون حریص بود.

به جای دو رکعت نماز جمعه دو رکعت نماز در همراهی جمعیت خواندم و نماز ظهر را پس از نماز جمعه خواندم. بگذار تا ثواب نماز جمعه برای همه ی کسانی باشد که خیال می کنند چه ثوابی برده اند! لحظه های خوبی نبود. بیشتر و بیشتر یقین پیدا کردم که بدبختی ما مسلمانان از خود ماست. از خود ماست که فکر نمی کنیم. از خود ماست که کار نمی کنیم و از خود ماست که اینگونه افراد خطیبان جمعه ی مسجد الحرام اند!

در چنین لحظه هایی خود را در میان برج های سر به فلک کشیده و مارک های آمریکایی-اروپایی یافتن اصلا" جالب نبود. از رولکس گرفته تا KFC. از پپسی تا هتل اینتر کنتینانتال که نمی دانم چگونه خانه ی توحید (دار التوحید) نام گرفته بود! از هتل هیلتون تا برج مخوف ساعت به سبک لندنی اش و آن علامت هلال رو به بالا که در بلند ترین ارتفاع و برفراز همه چیز نصب شده بود. همه این مارک ها در شعاع کمی از خانه ی خدا واقع شده اند و در این میان چه مهجور است خانه ی سیاهپوش کعبه.

                                                                     
( آن روز گذشت و تنها دغدغه ی این باقی ماند که درباره اش بنویسم. خدا را شکر که این فرصت پیدا شد.)

***********************************************************************************

در دینی که به دفعات به تفکر و تعقل سفارش کرده، مواجهه با چنین اتمسفری از جمود فکری آن هم در قلب دنیای اسلام، مکه مکرمه، نا امید کننده است.تاریخ بیانگر آن است که در قرن هایی که اسلام در اوج بوده به هیچ وجه اینچنین شرایطی از تخدیر و رکود حکم فرما نبوده است.

چه شده است که مسلمانان وارد تحلیل نمی شوند. در سطح متن و سنت مانده اند و به عمق و معنا دست پیدا نمی کنند؟ چه شده است که قدرت استنتاج از آنها سلب شده است و اراده ای برای سنجیدن شرایط صدر اسلام و دنیای کنونی وجود ندارد تا بتوانیم بهتر زندگی کنیم و پیشرو باشیم. به جای آنکه سنت پیامبر را در زمان خود و 1400 سال پیش ارزیابی کنیم و بفهمیم جناب ایشان در جامعه ی خود چه تحولی به وجود اورده است و بدین ترتیب اسلوبی را استنتاج کنیم که راهگشایی زندگی کنونی ما باشد، رمز سعادت را رجوع به صدر اسلام تعریف می کنیم و همزمان از صدر اسلام تنها رفتار شبیه به آن زمان را مورد تاکید قرار می دهیم. فکر می کنیم با چوب مسواک زدن ثواب دارد. چون سنت است! حتی دنبال آن می رویم که ثابت کنیم چه فوایدی در چوب اراک (چوب مخصوص مسواک زدن) است. به این فکر نمی کنیم که جناب ایشان در آن زمانه و با توجه به کمبود امکانات از آن چوب استفاده می کرده. به راستی چقدر جالب بوده اهمیت دادن ایشان به بهداشت دهان و دندان. این معنای واقعی مسواک زدن ایشان است و نه ظاهر با چوب مسواک زدن!

معنا را رها کرده و به ظاهر بسنده کرده ایم. در عربستان جوانانی بودند که بر طبق سنت عصا بدست داشتند! ریش بلند می کردند به همین دلیل. و لابد چه قدر انبانشان را از ثواب انباشته می کردند!

به نظرم ترس از تکفیر اینگونه عامل رکود جامعه ی مسلمین و به خصوص عربستان سعودی شده است. ترس از نوزایی و آزاد اندیشی مانع غور در اعماق معنای متون و یافتن راه کارهای جدی برای زندگی امروزه شده است.


**********************************************************************************

به راستی چرا چرا پیشرفت نمی کنند؟
یک دلیلش آن است که نیازی نمی بیند. نیازی نمی بینند که از سطح به عمق وارد شوند و این بی نیاز دیدن همان دلیل اصلی بدبختی است. فقهی غیر پویا که قرن ها است کسی جرات تحول در آن را نیافته است. هیچ کس آن را با شرایط روز تطبیق نداده. و به راستی جز حاکمیت، مقصر اصلی خود مسلمانان هستند. چون از ترس چشم و گوششان را بسته نگه داشته اند.

حاکمیت ها به دنبال پایداری و ثبوت سیستم خود هستند و چه بهتر که مردم فکر نکنند. اما خود مسلمانان چه؟ آنها هم باید بدون فکر زندگی بگذرانند تا مبادا به بی دینی متهم شوند؟ تا مبادا تکفیر شوند! مگر می تواند جز این باشد که این جمود بیشتر به نفع حاکمان تمام می شود و بدین ترتیب آنها هستند که پیوسته در میزان ارعاب در فهم نو و عمیق شدن در متون و جستارهای جدید در دین می افزایند.

به یقین عربستان نمی تواند الگوی جامعه ی اسلامی برای دنیای اسلام باشد. هم به خاطر حاکمانی که جام به جام دشمنان آشکار اسلام می زنند و هم به خاطر مردمانی که فکر کردن را فراموش کرده اند. کتابخانه ی مسجد الحرام مخصوص مردان بود! وقتی سوال کردیم چرا؟ گفت " النساء فی الدار". این چنین نوع تفکری جز تحمیق ملت فرجامی ندارد. نمی دانم تا کجا مردمان عربستان چشم و گوششان را بسته نگاه خواهند داشت. تا چه هنگام زنان عربستان در حماقت و نفهمی به سر خواهند برد. اما آن هنگام که بخواهند بفهمند بی شک شمارش معکوس برای حکومت پادشاهی سعودی آغاز شده است.

باید امیدوار بود که مسلمانان دوباره به حیطه ی تفکر و تعقل بازگردند. از ظاهر درگذرند و به معنا بیندیشند. این امیدواری است که نوید بخش رسیدن به امت واحده حول محور توحید و پیشرو در علم و دانش خواهد بود. راهی که دشوار می نماید اما به مجاهدت مجاهدانی نیاز دارد که در راهشان مستدام و ثابت قدم باشند و از آزاداندیشی نهراسند.



علی اکبر نوری

تهران

بهمن 92