Wednesday, January 29, 2014

امت واحده (2)

                                                       بسم الله الرحمن الرحیم

                                                            امت واحده (2)

                                                               
می دانم که تجربه ی حضور در دو نماز جمعه ی مدینه و مکه آنقدر کافی نیست که به تفکیک مکتب مدینه از مکه قائل باشم. شاید شما خواننده ی گرامی بیشتر در این باره اطلاع داشته باشی. اما حال و هوای مذهبی این دو شهر به گونه ای موید گمانم بود.

نماز جمعه ی مکه در میان جمع کثیری از نمازگزاران برپا شد.از چنین نمازجمعه ای در جوار مسجد الحرام، این مقدس ترین مکان برای مسلمانان و در حضور آن جمعیت عظیم، انتظار بالایی می رفت. انتظاری که به عقیده ی من اصلا" برآورده نشد!

خطیب در ابتدا در اهمیت ایمان صحبت به میان آورد. انسان بدون ایمان را مانند حیوانات خواند و تکنولوژی بدون آن را بی ارزش دانست. سپس در اهمیت استواری بنیاد خانواده و حفظ حریم آن تاکید کرد. تاکید هایی بی هیچ درکی از مفاهیم روانشناسی و تحلیل شرایط در دنیای جدید و نحوه ی مواجهه با فرهنگ های دیگر.

نمی توانم درک کنم اینگونه سخنرانی بدون در نظر گرفتن شرایط روز دنیا به چه کار می آید. به کار که نمی آید هیچ، اتفاقا" بدبختی مسلمانان همین جاهاست. به جای تشویق بر داشتن تکنولوژی با صبغه ی ایمانی و تهییج جامعه به تلاش برای رسیدن به آن، تنها نفی می کند و باز می دارد. نتیجه آن می شود که عربستان (و دنیای اسلام) تنها مصرف کننده ی لوکس ترین تکنولوژی هایی هستند که که اتفاقا" مصداقِ سخنان سخنران است.تنها در نظر گرفتن سیستم صوتی که صدای خطیب را منتشر می کرد کافی بود تا بفهمیم چگونه خودش در حال استفاده از تکنولوژی است که به احتمال زیاد ساخت ژاپن است! اگر راست می گفت و خود به حرف هایش عامل بود، امروز هم مثل 1400 سال پیش باید داد می زد تا مخاطبان صدایش را بشنوند!

در جمعی که مسلمانان از تمام دنیا جمع شده اند به جای ایجاد جنبش و تلاش برای بهتر شدن کیفیت زندگی و پیدا کردن جایگاه واقعی دنیای اسلام در جهان کنونی، تنها نفی می کنیم. به این فکر نمی کنیم که چرا خودمان صاحب تکنولوژی نیستیم که باید به سراغ دیگران برویم. تنها می گوییم استفاده نکنیم. تنها می گوییم انها حیوان هستند. و چه کسی هم می گوید! کسی که خود در حال استفاده کردن از بالاترین نوع آن است.

تا انتهای سخنرانی تحمل کردم و افسوس خوردم که از چه ظرفیت عظیمی چشم پوشی می شود. هر کدام از زائرین می توانستند پیغامبری برای اعتلای جهان اسلام به سوی سرزمین خویش باشند. امتی پیشرو و اهل تفکر و به دنبال سعی و تلاش برای بهبود زندگی و رسیدن به خیر دنیا و آخرت. اما تمام این امید ها نقش بر آب شد. در حالی که به علت ازدیاد جمعیت، بیرون از مسجد الحرام و زیر برج های "ابراج البیت" ( چندین برج که شامل برجی به نام برج ساعت به ارتفاع 600 متر است که بر کعبه آوار شده و خود نماینده ی تمام تکنولوژی ای است که خطیب در نکوهش آن سخن می گفت) نشسته بودم و برای نماز آماده می شدم که خطیب در دعاهای انتهای نماز از خدا برای پیروزی در سوریه طلب یاری نمود! غمبار بود.

نمی دانم چرا هیچ کس واکنش نشان نداد؟ بیشتر نمی دانم چرا همه اقتدا کردند؟ آیا برای ثواب بردن و از فیض نماز جمعه بهره مند شدن باید پشت سر هر کسی که جلو ایستاده اقتدا کرد؟ آیا چون نماز جمعه واجب است باید حتما" اقتدا کرد؟ (این تنها به دنبال بهشت بودن بد دردی است برای امت اسلام. به راحتی می توان فریفت مردمی را که یاد نگرفته اند فکر کنند.)

به نظر اینجانب امام جمعه ای که به جای تاکید بر عدم خونریزی و پافشاری بر صلح و ارئه راهکار سیاسی برای حل مناقشه، از خدا طلب پیروزی می کند و به جای در نظر گرفتن منفعت کل جهان اسلام به منفعت حکومت سعودی بیندیشد شایسته ی امام جمعه بودن نیست. و چقدر این نماز جمعه دور بود از نماز جمعه ی مدینه. امام جمعه ی مدینه از مسلمان کشی بغض در گلو داشت و این یکی بر ریختن خون حریص بود.

به جای دو رکعت نماز جمعه دو رکعت نماز در همراهی جمعیت خواندم و نماز ظهر را پس از نماز جمعه خواندم. بگذار تا ثواب نماز جمعه برای همه ی کسانی باشد که خیال می کنند چه ثوابی برده اند! لحظه های خوبی نبود. بیشتر و بیشتر یقین پیدا کردم که بدبختی ما مسلمانان از خود ماست. از خود ماست که فکر نمی کنیم. از خود ماست که کار نمی کنیم و از خود ماست که اینگونه افراد خطیبان جمعه ی مسجد الحرام اند!

در چنین لحظه هایی خود را در میان برج های سر به فلک کشیده و مارک های آمریکایی-اروپایی یافتن اصلا" جالب نبود. از رولکس گرفته تا KFC. از پپسی تا هتل اینتر کنتینانتال که نمی دانم چگونه خانه ی توحید (دار التوحید) نام گرفته بود! از هتل هیلتون تا برج مخوف ساعت به سبک لندنی اش و آن علامت هلال رو به بالا که در بلند ترین ارتفاع و برفراز همه چیز نصب شده بود. همه این مارک ها در شعاع کمی از خانه ی خدا واقع شده اند و در این میان چه مهجور است خانه ی سیاهپوش کعبه.

                                                                     
( آن روز گذشت و تنها دغدغه ی این باقی ماند که درباره اش بنویسم. خدا را شکر که این فرصت پیدا شد.)

***********************************************************************************

در دینی که به دفعات به تفکر و تعقل سفارش کرده، مواجهه با چنین اتمسفری از جمود فکری آن هم در قلب دنیای اسلام، مکه مکرمه، نا امید کننده است.تاریخ بیانگر آن است که در قرن هایی که اسلام در اوج بوده به هیچ وجه اینچنین شرایطی از تخدیر و رکود حکم فرما نبوده است.

چه شده است که مسلمانان وارد تحلیل نمی شوند. در سطح متن و سنت مانده اند و به عمق و معنا دست پیدا نمی کنند؟ چه شده است که قدرت استنتاج از آنها سلب شده است و اراده ای برای سنجیدن شرایط صدر اسلام و دنیای کنونی وجود ندارد تا بتوانیم بهتر زندگی کنیم و پیشرو باشیم. به جای آنکه سنت پیامبر را در زمان خود و 1400 سال پیش ارزیابی کنیم و بفهمیم جناب ایشان در جامعه ی خود چه تحولی به وجود اورده است و بدین ترتیب اسلوبی را استنتاج کنیم که راهگشایی زندگی کنونی ما باشد، رمز سعادت را رجوع به صدر اسلام تعریف می کنیم و همزمان از صدر اسلام تنها رفتار شبیه به آن زمان را مورد تاکید قرار می دهیم. فکر می کنیم با چوب مسواک زدن ثواب دارد. چون سنت است! حتی دنبال آن می رویم که ثابت کنیم چه فوایدی در چوب اراک (چوب مخصوص مسواک زدن) است. به این فکر نمی کنیم که جناب ایشان در آن زمانه و با توجه به کمبود امکانات از آن چوب استفاده می کرده. به راستی چقدر جالب بوده اهمیت دادن ایشان به بهداشت دهان و دندان. این معنای واقعی مسواک زدن ایشان است و نه ظاهر با چوب مسواک زدن!

معنا را رها کرده و به ظاهر بسنده کرده ایم. در عربستان جوانانی بودند که بر طبق سنت عصا بدست داشتند! ریش بلند می کردند به همین دلیل. و لابد چه قدر انبانشان را از ثواب انباشته می کردند!

به نظرم ترس از تکفیر اینگونه عامل رکود جامعه ی مسلمین و به خصوص عربستان سعودی شده است. ترس از نوزایی و آزاد اندیشی مانع غور در اعماق معنای متون و یافتن راه کارهای جدی برای زندگی امروزه شده است.


**********************************************************************************

به راستی چرا چرا پیشرفت نمی کنند؟
یک دلیلش آن است که نیازی نمی بیند. نیازی نمی بینند که از سطح به عمق وارد شوند و این بی نیاز دیدن همان دلیل اصلی بدبختی است. فقهی غیر پویا که قرن ها است کسی جرات تحول در آن را نیافته است. هیچ کس آن را با شرایط روز تطبیق نداده. و به راستی جز حاکمیت، مقصر اصلی خود مسلمانان هستند. چون از ترس چشم و گوششان را بسته نگه داشته اند.

حاکمیت ها به دنبال پایداری و ثبوت سیستم خود هستند و چه بهتر که مردم فکر نکنند. اما خود مسلمانان چه؟ آنها هم باید بدون فکر زندگی بگذرانند تا مبادا به بی دینی متهم شوند؟ تا مبادا تکفیر شوند! مگر می تواند جز این باشد که این جمود بیشتر به نفع حاکمان تمام می شود و بدین ترتیب آنها هستند که پیوسته در میزان ارعاب در فهم نو و عمیق شدن در متون و جستارهای جدید در دین می افزایند.

به یقین عربستان نمی تواند الگوی جامعه ی اسلامی برای دنیای اسلام باشد. هم به خاطر حاکمانی که جام به جام دشمنان آشکار اسلام می زنند و هم به خاطر مردمانی که فکر کردن را فراموش کرده اند. کتابخانه ی مسجد الحرام مخصوص مردان بود! وقتی سوال کردیم چرا؟ گفت " النساء فی الدار". این چنین نوع تفکری جز تحمیق ملت فرجامی ندارد. نمی دانم تا کجا مردمان عربستان چشم و گوششان را بسته نگاه خواهند داشت. تا چه هنگام زنان عربستان در حماقت و نفهمی به سر خواهند برد. اما آن هنگام که بخواهند بفهمند بی شک شمارش معکوس برای حکومت پادشاهی سعودی آغاز شده است.

باید امیدوار بود که مسلمانان دوباره به حیطه ی تفکر و تعقل بازگردند. از ظاهر درگذرند و به معنا بیندیشند. این امیدواری است که نوید بخش رسیدن به امت واحده حول محور توحید و پیشرو در علم و دانش خواهد بود. راهی که دشوار می نماید اما به مجاهدت مجاهدانی نیاز دارد که در راهشان مستدام و ثابت قدم باشند و از آزاداندیشی نهراسند.



علی اکبر نوری

تهران

بهمن 92

No comments:

Post a Comment