Saturday, January 4, 2014

زندگی آرمانی، زندگی ایده آل و زندگی وجدانی

بسم الله الرحمن الرحیم
زندگی آرمانی، زندگی ایده آل و زندگی وجدانی

آرمان و ایده آل غالبا" در یک معنا به کار برده میشوند. در نوشتاری که از پی می آید برای هر کدام از آنها معنایی جداگانه در ارتباط با کلمه ی زندگی تعریف می کنم تا تفاوت دو سبک از زندگی را نشان دهم.
در دید گروهی از انسان ها، همه ی شئون زندگی می بایست در بهترین حالت خود باشد. بهترین حالتِ ممکن اینگونه تجسم می یابد: حد اعلا برای مسکن، برای ماشین، پوشش، تفریح، وسایل زندگی و آسایش، مدرسه و آموزش فرزندان و در نهایت فراهم آوردن همین حد اعلا برای زندگی فرزندان خود.
این گونه زندگی، در پی رسیدن به چنین حدی از کیفیت را، زندگی ایده آل تعریف می کنم.
به نظر می رسد این گروه انسان ها، جمعیت غالب را تشکیل می دهند. مردمانی که در پی تلاش های خود، رسیدن به هدفی را غایت قرار می دهند که برای آن حدی وجود ندارد. البته آنها قائل به وجود حدِ پایین هستند و در ابتدا تلاششان را برای فراتر رفتن از آن حد پایین می دانند. اما نکته آنجاست که هیچ گاه خود را بالای مرز تصور نمی کنند. با وجود آنکه شاید بسیار بالاتر از حد های اجتماعی مانند خط فقر قرار دارند. مراد این جماعت از پیشرفت، عینیت بخشیدن به ایده آل های زندگی است.
 اما ایده آل جایی مشخص و تعریف شده نیست که رسیدن به آن، برایشان غایت باشد. آنچه هم اکنون دارند از دایره ی ایده آل خارج است و آنچه ندارند ایده آلی است که باید بدست آورند. حال وقتی به آن رسیدند؛ خود به خود ایده آل جدیدی تعریف خواهد شد. به نظر من این جمله، بُن مایه ی اینچنین سبک زندگی را عیان می نماید.
ایده آل یعنی به دنبال آنچه باید بود که نداریم و این حتما" به معنای آن نیست که دنبال چیزی باید بود که برای زندگی مان مفید تر است. ( بحث بر سرِ آنکه به راستی چه چیز برای زندگی مان مفیدتر است بی حاشیه نخواهد. انگاره های مذهبی، اجتماعی و ایدئولوژیک بسیاری تعیین کننده خواهد بود و بخثی طولانی در پی خواهد داشت که به زمان دیگری موکول می گردد.)
گفته می شود که اگر از چنین آدمیانی، مقصد یاد شده در رسیدن به زندگی ایده آل گرفته شود، منشا حرکتشان گرفته شده، و دیگر شاهد تحرکی از جانب آنها نخواهیم بود و در واقع صفحه ی آخر زندگی شان رقم خورده و این با اصل زندگی که در تلاش و کوشش ریشه دارد، در تناقض است. در اینجاست که در برابر این چنین سبکی از زندگی، سبک دیگری که شاید گروه کمی از آدمیان را در بر می گیرد نمایان می شود که نشان می دهند آدم ها الزاما" در چاچوبی که نفع شخصی برایشان به ارمغان می آورد، تلاش نمی کنند. این سبک از زندگی را زندگی آرمانی می نامم.
زندگی آرمانی، نوع زندگی کسانی است که خود را وقف دیگر انسان ها کرده اند. برای آنها ایده آل ها نه در محدوه ی منفعت شخصی شان، بلکه در محدوده منفعت عموم تعریف میشود. این حد از خودگذشتگی عامل اصلی تلاش و کوشش های روزانه ی آنهاست. گروه هایی که به جای بالاتر بردن سطح رفاه در محدوه ی حود و خانواده شان، به دنبال فراهم کردن حداقل ها برای انسانی زیستنِ گروهی دیگری از انسان ها هستند. حاضر هستند فرزندانشان سطح کمتری از رفاه را تجربه کنند، اما سایر بچه ها به حداقل ها برسند.
 برای انها مسافرت خارجی و داخلی به قصد تفریح و خوشگذرانی و یا ثواب بیشتر!  داشتن مسکن بزرگ تر در جای بهتر شهر و یا کشوری دیگر، لباس های مارک دار و مرغوب و غذای لذیذ در رستوران های گران قیمت، و ماشین مدل بالا و وسایل زندگی گران قیمت تر، و تحصیل در بهترین شرایط برای فرزندان، ایده آل زندگی کردن نیست. آرمانشان سعادتمندی نوع بشر است. آنها نمایندگان شرافت بشری هستند. تبلور مفهومی مقدس به نام ایثار.
سبک زندگی آرمانی دور از ذهن می نماید. اما واقعیت آن است که نمونه هایی از آن یافت می شود!
تاریخ شاهد است. حاکمی بوده که قلمروی وسیعی تحت امرش بوده اما در غذا به نان و نمکی قناعت کرده تا مبادا غذایش لذیذ تر از بیچاره ترین یاشد. به کفش پینه بسته ای قناعت کرده و دنبال بهتر از ان نبوده! جای شگفتی است که محدودیت مذهبی هم در استفاده از مواهب دنیوی نداشته و جانشین اش (که فرزندش بوده) از امکانات به مراتب بالاتری خود را بهره مند ساخته است. مادر تِرِزا های این دنیا کم نیستند. کسانی که فخر موجودی به نام بشر هستند. آنها که در آسایشگاه ها یاری گر نوع خود هستند. آنها که مدافع حقوق بشری است و چه بسا به پای چنین آرمانی و خواستن آزادی و حقوق برای جماعتی که حتی  شعور داشتن آن را ندارند در زندان هستند و هزینه می پردازند! ذکر این نمونه ها تنها برای آن است که تعداد پیروان سبک زندگی آرمانی را صفر  نپنداریم!
از آنجا که منفعت شخصی، محرک بسیاری است و نمی توان توقع داشت که بشریت از منفعت اش درگذرد و از این رو دنبال کنندگان زندگی ایده آل، بی شمارند، می توان از ایده آل گرایان یک توقع داشت. توقعی بزرگ  و آن اینکه در تعریف ایده آل هایشان لااقل حدِ بالایی را تعریف کنند. بدین معنا که شرایط خوبی را با توجه به شرایطی که در آن قرار دارند تعریف کنند و پس از رسیدن به ان، شرایطِ بد زندگی دیگران را نیز در نظر بگیرند. تنها در نظر بگیرند نه اینکه زندگی شان را وقف آن کنند! برای خودشان ایده آل ها ی بعدی را در نظر بگیرند اما قدری به فکر دیگر هم نوعان نیز باشند. این سبک از زندگی را زندگی وجدانی نام می نهم. در این شیوه از زندگی، وجدان راهبر ما خواهد بود در گذشتن از بخشی از منفعت شخصی( و نه همه ی آن) . تعادلی برای داشتن زندگی با افق های بهتر و برای تعداد بیشتری از آدمیان.
 سبکی از زندگی که تلاش و کوشش برای رفاه را پوچ نمی داند اما بخشی از آن را نیز صرف فراهم آوردن شاخصه های بهتر برای دیگرانی می کند، که بدون آن قادر به زندگی انسانی نخواهند بود. از بخشی از تفریحات و خوشگذرانی هایش می گذرد، از بخشی از رفاه، از بخشی از کیفیت زندگی، تا دیگران نیز انسانی زندگی کنند.
سبک زندگی وجدانی، بر واقعگرایی  استوار است.  واقع گرایی بین دو سبک افراطی.
باشد که لااقل وجدانی زندگی کنیم.
علی اکبر نوری
دی 92
تهران


No comments:

Post a Comment