Thursday, September 26, 2013

دست دادن یا ندادن؛ مساله این نیست


بسم الله الرحمن الرحیم
دست دادن یا ندادن؛ مساله این نیست!



فضای رسانه ای گسترده ای در این چند روز حول احتمال قرار گرفتن دست های اوباما و روحانی در دست های یکدیگر شکل گرفت.
رسانه ها در هر دو جبهه ی مخافان و موافقان، چه در  ایران چه در آمریکا و سایر نقاط جهان، تحلیل های خود را بیان می کردند و بازرهای ایران رکورد های جالبی از کاهش قیمت دلار و طلا را ثبت کرد.
انتظارها به پایان رسید، اما تابوی ملاقات، هر چند به صورت غیر رسمی، بین سران ایران و آمریکا شکسته نشد.
امروز بازار دوباره واکنش نشان داد و قیمت دلار و سکه بالا رفت. صدا وسیما تلاش کرد تا رفتار بازار را ناشی از سخنان رییس بانک مرکزی القا کند، اما واقعیت این است که پیش بینی های خوش بینانه به واقعیت نپیوست.
اما آیا به راستی واکنش بازار را باید ملاک موفقیت دولت در چالش با آمریکا دانست و یا آنکه خارج از بارِ روانی عدم ملاقات روسای جمهور دو کشور، می بایست معادله ی روابط بین دو کشور را باید سبک و سنگین کرد.
بیایید هر دو حالت دست دادن و یا ندادن روسای جمهور را کنار هم بگذاریم تا بهتر بتوانیم در مورد منافع و تبعات آن صحبت کنیم.
بنده با تحلیل  دکتر زیبا کلام در مورد ملاقات موافقم: (متن کامل اگر ملاقاتی میان اوباما با روحانی صورت بگیرد یا نگیرد، خیلی چیزی عوض نخواهد شد...چه در این هفته طلسم صحبت با آمریکا بشکند و چه این فرصت تاریخی که در نتیجه بیعت قریب به 19 میلیون نفر از مردم ایران به آقای روحانی به وجود آمده، همچون فرصت‌های دیگر، از بین برود، و چه آقای روحانی با اوباما موفق به مذاکره شود یا فرد دیگری و در یک زمان دیگری، این مهم را انجام دهد، یکسری مسائل می‌بایستی مقدمتا در جایگاه درستش قرار بگیرد. اولین آن این است که اگر این باور که در ایران رواج دارد مبنی بر اینکه آمریکا دشمن ماست، آمریکا دشمن انقلاب اسلامی، مردم ایران، نظام ما و اسلام و مسلمین است، واقعاً درست باشد، پس اساساً چه مذاکره و گفت‌وگویی می‌تواند با آن صورت گیرد؟ آمریکا دشمن ایران اسلامی است و به چیزی کمتر از محو نابودی آن رضایت نمی‌دهد. اگر ما واقعاً به این مساله اعتقاد داریم، اساساً هر نوع مذاکره و گفت‌وگویی با آمریکا بلاموضوع می‌شود. البته برای اثبات دشمنی ذاتی و نهادینه شده آمریکا با ایران اسلامی ما یکسری ادله و شواهد و قرائن می‌آوریم. اینکه حالا این شواهد و قرائن چقدر درست هستند خیلی از آنها جای بحث دارند. اما نکته مهم‌تر آن است که اساساً رابطه‌مان با آمریکا در یک پارادایم تهاجمی تعریف می‌کنیم.... آقای روحانی چاره‌ای ندارد اگر به دنبال تنش‌زدایی و تغییر رابطه با غرب و آمریکا هستند، برای نخستین بار اجازه دهد که اسباب و علل دشمنی ما با آمریکا واقعاً به بحث و بررسی گذارده شود.

در واقع صحبت روحانی در سازمان ملل مبنی بر اینکه: "می توان به چارچوبی برای مدیریت اختلاف با امریکا رسید: یک جنبه ی داخلی نیز دارد و آن همان بررسی علل دشمنی با آمریکاست.

رسانه ها به دنبال خوراک برای جار و جنجال هستند و الزاما" جار و جنجال های رسانه ای منافع ملی را دنبال نمی کند. به نظر نگارنده روحانی باید با استفاده از فضایی که در ایران پس از بازگشت اش به وجود خواهد آمد، راه را برای گفتمان درباره ی رفع اختلافات بگشاید. او هم اینک به قهرمان ملی نیزتبدیل گشته و صدا و سیما مجبور است او را بدین رَدا آراسته سازد. این ها همان پتانسیل هایی هستند که ما برای گفتمان نیاز داریم.
چهارچوبی برای مدیریت اختلاف با امریکا؛ بیش از همه باید نخبگان کشور و نهادهای قدرتمند حاکمیت را دور هم و بر سرِ موضع مشترک جمع کند تا پس از آن بتوان به صورت همه جانبه به تعامل برد-برد با آمریکا فکر کرد.
 این پتانسیل را مقایسه کنید با فضای مسمومی که نهاد های قدرتمند حکومت در متهم کردن روحانی به وادادگی و ترس و عقب نشینی  به وجود می آوردند.
 به واقع عملکرد روحانی حتی با توجیه سرو مشروب در ضیافت ناهار دبیر کل،در ممانعت از ملاقات با اوباما  نشان از دور اندیشی و احاطه ی کامل این دیپلمات حرفه ای به فضای داخلی دارد.
رسانه ها و بازار، احساسی عمل می کنند، اما امید  به دولتی است که بیش از همه تدبیر را سرلوحه قرار داده است.





No comments:

Post a Comment