Wednesday, August 13, 2014

اخلاق-بخش اول

بسم الله الرحمن الرحیم
اخلاق-بخش اول


چند وقت پیش، با گروهی از دوستان در باره ی اخلاقی بودن یا نبودن عملی، بحث کردم. دوستان از من خواستند که بگویم، اخلاق چیست؟ در جواب گفتم : همان است که هزار ها سال پیش، بدون استناد و رجوع دادن به دین و آیین، درباره اش گفته اند: آنچه برای خود می پسندی، برای دیگران نیز بپسند، و آنچه برای خود نمی پسندی، برای دیگران هم مپسند.
دوستان خوب بنده، بحث را پی گرفتند. از آنچه من اخلاق نامیده بودم، خودخواهی را نتیجه گرفتند. دلیلشان این بود که تو خود را برای فهمیدن آنکه فلان چیز خوب است یا بد، محور قرار داده ای، پس خود خواهی.
 در مقابل، خودشان، غایت عملشان را، خدا خواهی می دانستند. رضایت خدا را،  هدف انجام همان عملی که در مورد اخلاقی بودن یا نبودن آن بحث سر گرفته بود، می دانستند.
قضیه را اینگونه جلوه می دادند: تو برای خودخواهی عملی را انجام می دهی، ما برای رضای خدا. چه اشکالی دارد؟ هر کدام دو مرجع گوناگون را برای غایت عمل در نظر گرفته ایم.
دوستان ما ظاهر نیکویی برای دلیل عملشان ساخته و پرداخته کرده بودن. از یک طرف، کار خودشان را برای رضای خدا می دانستند، و چیزی را که من اخلاق نامیده بودم، خودخواهی می دانستند. این ظاهر نیکو بسیار فریبنده است. خودخواهی، واژه ایست که در زبان ما، بار منفی با خود حمل می کند. در واقع آنها از ویژگی کلامی، برای ظاهر سازی حرف های خود بهره برده بودند. این بار منفی، خود آنها را نیز قانع کرده بود.
در ان جلسه برای دوستان توضیح دادم که آنچه شما خدا خواهی می دانید، عین "خودخواهی" است. و از بار منفی زبان، علیه خودشان استفاده کردم. در واقع به سراغ دلایل این موضوع رفتم، که چرا آنها خود را خداخواه می دانند؟ آنها می گفتند برای انجام عملی، نگاه می کنیم خدا چه گفته است. بعد برای خشنودی خدا، آن کار را انجام می دهیم.

***

دوستی پیشنهاد داد که مقاله هایت را در چند بخش کوچک تر بفرست. و در زمانه ای که جیر جیر کردن ( tweet کردن) باب است، چه کسی حوصله دارد، این همه متن را بخواند؟!! راست می گوید. واقعیت الان اینگونه است. اینکه ما به اختصار پست می گذاریم و up  می کنیم و پست می خوانیم، کار روزمره ی ما شده. دیگر کمتر کسی حال و حوصله ی خواندن کتابی چند صد صفحه ای دارد. Facebook   و دیگر شبکه های اجتماعی، هر روزه در قالت مدیاهای مختلف، متنوع و جذاب،  به اندازه ی کافی، به ما اطلاعات می دهد. باید هر چیز مینیمال باشد، تا خوش آید. (مد این زمانه است. باید دید مزایا و معایب آن چیست. فعلا" موضوع بحث چیز دیگری است.)
***
می خواهم شما هم افتخار دهید و اگر بحث را سودبخش تشخیص می دهید در آن شرکت کنید. در بحثی که بنده با دوستان خوبم داشتم، آنچه درباره ی اخلاق آوردم، تعریف آن نبود، مصداقی از "کارِ اخلاقی" بود. من آنجا دچار اشتباه در این تعریف شدم. بنده، اخلاق و خوبی و بدی را تعریف نکردم، نمونه ای از کار اخلاقی را آوردم. ممکن است بگویید، کار اخلاقی تو باید از تعریفت از اخلاق تبعیت کند. درست است. ان شاء الله در بخش های بعدی این مقاله، بدان خواهم پرداخت.

موضوع بعدی ان است که آیا آنگونه که دوستان ما مدعی هستند، رجوع به درک درونی، برای تشخیص پسندیدن عملی یا نپسندیدن آن، خودخواهی است؟ آیا این حرف درست است؟

برای رسیدن به این موضوع، باید دید خودخواهی چیست؟ می گویند، خودخواهیِ خوب هست، خودخواهی، بد هم هست. در بخش دوم این مقاله، باید ببینیم هر کدام از اینها چه معنی ای می دهند، و چرا ما خودخواهیم؟ چون می خواهیم بیشتر زندگی کنیم؟ بقا داشته باشیم و لذت ببریم؟ یا پای چیز دیگری در میان است؟

مبحث بعدی، به چالش کشیدن حجیت داشتن درک و قضاوت درونی است؟ آیا می توان چیزی را که "وجدان" می نامند مرجع انجام دادن یا ندادن عملی دانست؟

و در مرحله ی بعدی،  آیا "پسندیدن" همان "وجدان" است تا بتوانیم بگوییم هر آنچه می پسندیم یعنی هر آنچه وجدان می کنیم؟ یا آنکه پسندیدن همان لذت و خوش آمدن است و انجام هر کار با دورنمای "دوست داشتن" یا "دوست نداشتن" را نتیجه می دهد.

و در انتها باید ادعای دوستانمان را برررسی کنیم، که آیا در ادعایشان برای آنکه کارها را برای رضای خدا، و نه خودخواهی انجام می دهند چقدر صادق هستند؟ آیا کار آنها مصداق بارز خودخواهی نیست؛ برای رسیدن به آرامش، بهشت، زندگی جاودانه، و دوری از آتش و عذاب؟
 آیا اگر خدا در قبال کارشان که برای رضای او هم انجام می دهند، آنها را عذاب می کرد، باز هم برای رضایت خدا، عملی را انجام می دانند؟
 ممکن است بگویید مغلطه می کنی؟ خدایی که تعریف می شود، ظلم نمی کند. به کسی که برای رضایش کاری انجام داده، ستم نمی ورزد. در جواب باید گفت، آیا خدا، برای پاداش و جزا، بر اساس اصولی عمل می کند یا هر جور که بخواهد حکم می کند؟ یعنی پاداش می دهد چون چیزی که خودش خواسته را انجام داده ایم، یا پاداش می دهد چون کاری را درست بوده به انجام رسانده ایم؟ و یا آنکه این دو بر هم منطبق هستند؟
 اگر منطبق هستند که چرا حکم داده به دستورش عمل کنیم و نگفته به انچه درست و غلط یافت می کنید عمل کنید؟ (می گویید این هم می شود حکم دیگر؟!)
 شاید پاره ای دستور ها را فقط عبادی قرار داده است: مثل نماز خواندن و یک سری اعمالِ دیگر را اخلاقی؟
 البته در نگاهی دیگر، و در دید عارفانه، کارهای عبادی را نیز می توانیم اخلاقی فرض کنیم. برای تشکر از خالق، چون ما را خلق کرده است و به ما لطف کرده و ما را از نبود، بود کرده است و قابلیت کسب کمالات را در ما نهاده تا در آخرت، برای ابد در بهشت زندگی کنیم. چنین لطفی، حتما" تشکر می خواهد. مگر نه؟ و همه می دانیم تشکر امری اخلاقی است.
 اما آیا اخلاقی است ما برای لطفی که بدون اختیار در حق ما شده، سپاسگذار باشیم. شاید ما ترجیح می دادیم، اصلا" با اجبار به این دنیا نمی آمدیم و بهشت هم نمی خواستیم. در جواب این سوال می گویند، لازمه ی خدا بودن، آفرینش ما بوده است. اما سوال بعدی آنجا است که چه چیز این الزام را سبب شده است؟ تعریف ما از خدا؟

آنچه نمود دارد، باز هم آن است که اخلاق چیست؟ آیا خدا هم کارِ اخلاقی انجام می دهد؟ یا هر کاری خدا انجام دهد اخلاقی است؟ و اگر خدا نباشد، اساسا" از اخلاق حرف زدن پوچ و بی معنا نیست؟ برای چه باید اخلاقی عمل کنیم وقتی خدایی نیست؟ آیا اخلاق در دنیای بدون خدا معنا می دهد؟
***
می دانم که بحث سنگین است. برای همین هم هست که دست شما را به یاری می شفارم. اول از همه باید تعاریف را بسنجیم و وجه مشترک ادامه ی بحث را بیابیم. در بخش دوم، به شرط بقای حقیر، بحث را پی می گیریم.

پی نوشت:
 پرسش از چرایی اخلاق و اینکه اخلاق چیست، پرسش فلسفی است. همان نوع پرسشی که در مقاله ی غزه-3 بدان اشاره کردم. این پرسش ها همیشه هستند. باید به آنها فکر کنیم. اگر بدان ها فکر کنیم، زندگی رنگ دیگری خواهد گرفت. (حق دارید از این امر سوال کنید چرا باید زندگی رنگ دیگری بگیرد؟ و از کجا می توانی اثبات کنی، رنگ دیگری خواهد گرفت؟ J آری، شما در حال گام گذاردن در دنیای فلسفه هستید. سرزمین بیکران چراها؟ ندانستن ها و عدم قطعیت ها...خوش آمدید...)

علی اکبر نوری
مرداد 93
تهران

No comments:

Post a Comment