Friday, April 17, 2015

نسبت اخلاق و سیاست

بسم الله الرحمن الرحیم
 نسبت اخلاق و سیاست


معادلات سیاست، با اخلاقیات "فضیلت گرای" افلاطونی و "تکلیف محور" کانتی، کمترین قرابتی ندارد. بیشتر چیزی است که با تعریف راسل از منفعت گرایی همخوانی پیدا می کند. (طبق معمول، راسل است که حجاب قداست از رخ دنیای ما بر می دارد و ما را با واقعیت مستقیم روبرو می کند.)
اما نکته ی اصلی آنجا است که اصولا آیا می توان اخلاقیات منفعت گرا را اخلاقیات نامید؟
توقع ما ازاخلاق ، ارزش گرایی است، ایثار است و فضیلت جویی و اینها چیزهایی هستند که در عرصه ی سیاست ورزی کمترین نمودی ندارند.
جایی درون ما، سیاست های دوگانه را نکوهش می کند. سیاست ورزانی را می بینیم که برای آنجا که صلاح می دانند سخن از حقوق بشر می رانند و برای آنجا که نه، سکوت پیشه می کنند یا حتی از آنها حمایت می کنند. آری این دنیای واقعی است. دنیایی که با تمام قدرت رسانه ای منادیان آزادی و حقوق بشر، تناقض را بین حرف و عملشان هنوز می توان تمیز داد.
***
در عرصه سیاست بین الملل، منفعت است که جنگ و صلح، کشور گشایی، استعمار، تحریم، توافق، هم پیمان یا محورت شرارت بودن را پیش می برد و در این میان حقوق بشر و آزادی جز بازیچه ای قدرتمند در دست قدرتمندان چیزی نیست. صد البته این سخن به معنای اشتباه بودن ادعای قدرتمندان دنیا در مورد نبودن حقوق بشر یا دموکراسی و آزادی در کشور های مورد ادعای آنها نیست. اما هدف انها از کنش های سیاسی، منفعت کشورشان است و نه هیچ چیز دیگر.
***
  آنچه در حال حاضر در خاورمیانه می گذرد، ترجمان همان منفعت گرایی است که از ان سخن به میان رفت.
این روزها حکم اعدام رهبر اخوان المسلمین مصر، محمد بدیع و همکارانش تایید شده است، اما چون مصر هم پیمان جنگ با یمن است، کمترین اعتراضی از سوی کشورهای عربی صورت نمی گیرد.

در مصر کودتا شد اما هیچ اقدامی از سوی جامعه بین الملل، و منادیان دموکراسی صورت نمی گیرد.

عربستان، جایی که در ان کمترین نشانی از دموکراسی و حقوق بشر دیده نمی شود، دم از قانون اساسی یمن می زند و برای برگرداندن رئیس جمهمور، لشکر کشی می کند و صدها بی گناه را به کام مرگ می فرستد و دنیا تنها سکوت می کند.آنها تنها ادعا می کنند که ایران به حوثی ها تجهیز نظامی و نیرو می فرستد. به راستی اگر کمترین نشانه ای داشتند، در عرض چند دقیقه تیتر خبری بزرگ ترین رسانه های دنیا به ان اختصاص یافته بود.

آنچه بر سر مردم سوریه آمد نیز نتیجه ی ترس و بغض کشور های عربی و ترکیه، از هم پیمان بودن ایران و سوریه بود. کیست که نمی دانست از نظر آزادی های اجتماعی، سوریه از هر کشور منطقه در شرایط بهتری قرار داشت و از نظر آزادی های سیاسی، نیز یک سر و گردن بهتر از نظام های پادشاهی عربی منطقه بود. اینکه مخالفان مدنی حکومت بشار که علیه حکومت شعار می دادند، به یکباره تبدیل به جنگویانی سراپا مسلح شدند که برای اجرای حکم خدا جهاد می کنند، بسیار مشکوک بود. این روزها البته پرده بر افتاده است که " جان جهادی" و هزاران جهادگر دیگر، از کدام مرزها و کشور ها به سوریه و عراق وارد شده اند و سلاح های جبهه النصره و داعش از کجا تامین شده اند.
***
به گمان من آنچه حکومت عربستان سعودی را بیش از هر چیز دیگری تهدید می کند، نه قدرت گرفتن شیعه است، نه قدرتمند شدن ایران و نه حوثی ها و از دست رفتن حیات خلوتی به نام یمن. آنچه بزرگترین تهدید عربستان است، فقدان وجود کمترین ساختار دموکراتیک در این کشور عربی است.
لیبرال دموکراسی امروز توسط بزرگترین متحدان عربستان، به عنوان آخرین و بهتر روش اداره ی حکومت ها تبلیغ می شود و این تناقض بین حرف و عمل در نهایت خود را در اعمال فشار بر حکومت عربستان برای پذیرفتن قوانین حقوق بشری و دموکراتیزه کردن صوری حکومت نشان خواهد داد. این همان چیزی است که پاشنه آشیل حکومت پادشاهی عربستان است.
سترون بودن اندیشه ورزی در  شبه جزیره، آنها را در چالشی اساسی برای دگردیسی به سوی یک دموکراسی صوری قرار داده است و همه ی خشم آنها نیز از اینجا ناشی می شود.
آمریکا برای بازیابی وجهه ی خود باید حکومت هایی که از نظر ظاهر در آنها رای مردم دخیل است را به رسمیت بشناسد و این همان چیزی است که بین آمریکا به عنوان بلند گوی دموکراسی از یک طرف و ایران در طرف دیگر در جریان است.
 از سوی دیگر باید بر متحدان غیر دموکراتیک منطقه ای فشار بیاورد که در ساختار قدرت اصلاحاتی انجام دهند که همین موضوع اینگونه منجر به خشم خاندان سلطنتی سعودی شده است.
عدم وجود اتاق های فکر ، کرسی های فلسفه ورزی و اندیشه گرایی در مملکت سعودی؛ عربستان را به کشوری عقب افتاده در زمینه فکری تبدیل کرده است که کمترین قابلیت تطبیقی با شرایط روزگار برای آن متصور نیست.
آنها که خود را خادمان حرم می دانند باید دیر یا زود از قدرت مطلق دست بشویند و عصبانیت از این موضوع، دلیل اصلی به خاک و خون کشیدن منطقه است.

علی اکبر نوری
28 فروردین 94

تهران

No comments:

Post a Comment