Friday, June 17, 2016

اروپا و خروج بریتانیا

کمتر قوم و جمعیتی در صدد امتحان نظریات فلسفی در زندگی روزمره بوده اند. چه بسیار نظریات فلسفی که در بین صفحات کتاب ها و سخنرانی های روشنفکران جا در جاهای دیگر دنیا باقی مانده اند اما در این میان تنها اروپاییان بوده اند که خطر کرده و نظریات فلسفی را به عرصه ی اجتماع کشانده اند. این تبلور فلسفه در سیاست و اداره ی جامعه، فراز فرود هایی زیاد داشته است؛  گاه بر جنگ دامن زده و فاشیسم را به وجود آورده و گاه منادی حقوق بشر و دموکراسی بوده اند.

اروپا زادگاه فلسفه است. سقراط، با زیر سوال بردن ساختار درست انگاشته شده ی زمان خود، آغاز کننده ی مهمترین گام فسلفی در جهت ایجاد اروپایی نوین بود. آری مهمترین اصل فلسفه، با دیده ی تردید نگاه کردن به انچه درست انگاشته می شود، است و این اصل توسط دیگر فلاسفه ادامه پیدا کرد تا آن هنگام که سیطره ی کلیسا بر تمام شئون زندگی مردم، اروپای برنای جستجوگر را به محاق برد.

کلیسا ی قرون وسطایی جای هرگونه سوال و تردید را گرفت و در پس  آن هر گونه آزاداندیشی به شدت تحت تعقیب قرا گرفت. اما تجربه ی تاریخی نشان داد که اگر قومی بخواهند آزاد و عقلانی زندگی کنند، بالاترین مجازات ها هم قادر نخواهند بود، هماوردش باشند.

آری. عصر روشنگری جوانه زد. اندیشه های گوناگون در معرض انتخاب اروپاییان قرا گرفتند و از زیر یوغ آموزه ها و احکام صلب و تغییر ناپذیر کلیسا به در آمدند. اندیشه های چون سکولاریسم، اگزیستانسیالیزم، کمونیزم، ناتورالیسم، سوسیالیزم؛ ملی گرایی، فاشیسم، دموکراسی  و حقوق بشر زاده شدند و شروع به تبلیغ کردند. البته جامعه ی باز، دشمنان خود را هم میپرورد. دشمنانی که ممکن است کل اروپا را در خاک و خون بکشند. اما اروپاییان ریسک آزاد اندیشی را آن هنگام که دنیای مادی را از ماورا جدا ساخته اند، به جان خریدند.

آنها به جای سرسپاری به احکام معین و غیر قابل تغییر، با توجه به شرایط، احکام و قوانینی جدید بنیان می نهند و نتیجه ی آن قوانین را رصد می کنند و در صورت نیاز دوباره به ویرایش آنها می پردازند. آنها از هشدار کلیسا برای وضع قوانینی بر خلاف تعلیمات کلسیا نهراسیده و ترس از جهنمی که کلیسا به ان وعده می دهد، مانع از تجربه ی های جدید برای آنها نشده است. وضعیت فعلی، نظام حقوقی ، دموکراسی، نظام تامین اجتماعی و آزادی آنها عملا حاصل چنین نگرشی به آزاد اندیشی است.

اروپاییان در پس هر مشکلی به سراغ دانش و فلسفه می روند. در دنیای کنونی "اتحادیه اروپا" مصداق تبلور فلسفه در زندگی روزمره آدمیان است. راه حلی که پس از جنگ جهانی دوم پیشنهاد گردید. اروپاییان تا قبل از آن، به صورت دوره ای، هر چند سال یکبار به جان هم می افتاند و تنها راه حل ارتباط اقتصادی می توانست دشمنان قدیمی را از شروع جنگ های جدید باز دارد. داستان کینه ی انگلیسی ها و ژرمن ها مفصل است، اما کیست که نداند دو شریک تجاری، در نهایت نفرت نیز دست به حذف یکدیگر نمیزنند. این ایده ، پیوند های اقتصادی و سیاسی را برای پایداری صلح به شکل اتحادیه اروپایی سامان داد.

هم اکنون دوباره جوان اروپایی پرنشاط، چالاک و آزاد اندیش، با چالشی جدید روبرو شده است : خروج بریتانیا (BREXIST). معضلی که بی شک یکی از عواملش قصور اتحادیه در نظارت و کنش مندی سیاسی بود. بریتانیایی ها از مهاجران خاورمیانه ای دل چرکین هستند. مهاجرانی که در پس قوانین اروپایی به سوی بریتانیا روان شده اند و اکثر محافظه کاران انگلیسی را برای آینده شغلی و تبعات حضور مهاجران هراسان کرده اند. آن هنگام که ترکیه مرزهایش رابه سوی اسلحه و تندروهای اروپایی گشوده بود تا به مخالفان اسد بپیوند، اتحادیه به جای سکوت و گاه حمایت از افتادن اسد، باید بر منطق اروپایی حکم می راند تا جلو فاجعه ی انسانی سوری را بگیرد و خود این گونه گرفتار بلای مهاجران نگردد. آخر سوریه هرنوع آزادی داشت، به جز آزادی سیاسی که البته در خاورمیانه معمول است و بر مثال آب می ماند برای حیات این منطقه خاص از دنیا.

آیا بشار اسد از حاکمان عرب هم تراز سعودی، مصری، قطری، کویتی ... اش دیکتاتور تر بود؟ پس چگونه شد که تمامی جنبش های بهار عربی جلو چشم اتحادیه، سرکوب شدند اما همچنان مخالفان اسد از مرزهای ترکیه تغذیه میشدند؟

کاری است که شده است. امید است که اروپا، با همان تم اندیشه ی آزاد، همانند کاری که بعد از جنگ دوم انجام داد، به این قصور خود در کنش مندی سیاسی، به عنوان درس عبرت نگاه کند.

همزمان بسیاری از دوستاران فلسفه و آزاداندشی، نگران از هم گسیختن اتحادیه ای هستند که پناه فیلسوفان و منتشر کننده ی افکار آنها است. امید است، اروپای آزاد اندیش با تجربه اندوزی از آنچه رخ داده، باز هم منادی مسیرهای جدی در پیش پای بشر باشد و هم چون قرن های گذشته، آبشخور فکری و موتور متحرکه بشریت برای قرن های آینده و عبور از چالش های دنیای جدید باشد.

علی اکبر نوری

27 خرداد 95

تهران

Sunday, March 13, 2016

سلام

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
اکنون؛ با در دست بودن انواع سرگرمی ها برای وقت گذراندن؛ یکی از ارزشمندترین هدیه هایی که می توان دریافت/تقدیم کرد، پیشنهاد است. آری پیشنهاد آنچه در این بازار پرآشوب ارائه ی محصولات فرهنگی، مفید یافته اید. این روزها هر پیشنهادی که از دل یک تجربه ی وقت گذراندن و راضی بودن از آن برای مطالعه کتاب، دیدن فیلم و تئاتر و شنیدن موسیقی عرضه شود؛ گرانبها غنیمتی خواهد بود.
***
روحیه ی خود-انتقادی گوهر گرانبهایی است که کمتر یافت می شود. در جامعه ی ما که انتقاد؛ توهین به حساب می آید، منتقدِ خود بودن البته چیز نایابی است. ما همواره در حال دفاع از خود هستیم. چون قبول اشتباه را حمله به هویت خود می انگاریم. تا زمانی که برای انتقاد صفت هایی چون سازنده، منصفانه،خوب، غیرسازنده، غیر منصفانه، بد و ... می آوریم؛ به راستی به کارکرد انتقاد برای ارتقا، باور پیدا نکرده ایم. باور انتقاد به عنوان یکی از موثرترین عوامل بهبود، از زندگی ما حذف شده است. از این رو است که اینگونه نه تنها درجا می زنیم بلکه با خودپسندی ها و نمایش ظواهر زندگی به عنوان هویت روزمره، لحظه به لحظه در حال پس رفت هستیم.
***
قول می دهم که شگفتی شما هم بی حد خواهد بود آن زمان که موزیک-ویدیوی سلام (Hello) را بشنوید و ببینید. باورکردنی نیست که Adele خواننده ی مشهور بریتانیانی، ترانه ای را می خواند که در آن سرزنش از خود، محور اصلی را تشخیص می دهد. ترانه ای که بخشی از اوج زیبایی های هنری و موسیقیایی و تصویری این موزیک-ویدیو به حساب می آید.
***
امیدوارم پیشنهادم مورد توجه شما نیز قرار بگیرید و هم زمان منتظر پیشنهادات شما خواهم بود.
علی اکبر نوری
23/12/94
تهران
***
پی نوشت:
1.      کانال تلگرام  @mohajer از این پس منتشر کننده ی مطالب وبلاگ مهاجر خواهد بود. خواهشمند است در صورت تمایل به آن ملحق شوید.
2.      موزیک-ویدیو Hello به همراه ترانه ان را در کانال mohajer دریافت نمایید.
3.      برای ملحق شدن به کانال، @mohajer را جستجو و Joint را کلیک نمایید.

Wednesday, December 2, 2015

امپراطوری پارس

بسم الله الرحمن الرحیم
امپراطوری پارس


استاد صادق زیبا کلام طی مقاله ای با عنوان "عاشورا و اربعين را ايرانيزه نكنيم!" (لینک مقاله)؛ موج جدید "منسک سازی اربعین" را نقد کرده اند. در بخشی از مقاله می خوانیم: "واقعیت آن‌است که محرم، کربلا و عاشورا بخشی از تاریخ اسلام است و نمی‌توان آن‌را باانگیزه‌های ناسیونالیستی ایرانی یا «پان فارسی گرایی» از یکسو و احساسات ‌نژاد پرستانه ضدعربی از سویی دیگر، علیه اعراب و ديگر مذاهب به‌حساب آورد (امری که به‌واسطه اختلافات سیاسی ما با اعراب به ويژه باسعودی‌ها منظما رو به افزایش است و حاصل آن عمیق ترشدن شکاف تاریخی میان شیعه و سنی است.) به‌سختی می‌توان حركت ابا عبدا... (ع) و یارانش را در چارچوب يك مذهب خاص گنجاندو محدود كرد."
در سراسر مقاله اما اشاره ای به علل ایجاد این روند نشده است. در جایی از مقاله می خوانیم "دراینکه بسیاری از ایرانیان قرن‌ها پيش شیعه بوده‌اند بحثی نیست اما محرم و عاشورا اززمان صفویه بود که یک شور و حال دیگری پیدا کرد.  صد البته که قبل از روی کارآمدن صفویه هم شیعیان محرم و عاشورا را یادآوری کرده و عزاداری می‌کردند. اما روی کار آمدن صفویه و اینکه تشیع مذهب رسمی ایرانیان شد طبیعی بود که برابعاد محرم وعزاداری آن بیفزاید. توجه به این عقبه تاریخی است که تلاش درایجاد یک «هویت ایرانی» برای محرم و عاشورا را با ابهام و علامت سوال‌های زیادی روبه‌رو می‌سازد."
ای کاش استاد عزیز که مسلط به تاریخ ایران هستند، منابع خودشان را در مورد اینکه ایرانیان قبل از روی کار آمدن صفویه عزاداری می کردند! ذکر می کردند.
 اما بی شک خودِ استاد بهتر می دانند که موج جدیدِ به وجود آمده در ایجاد مناسک عاشورا و اربعین، ریشه در همان عللی دارد که صفویه، تشییع را به مذهب رسمی ایران تبدیل کرد. وقتی نقدِ پدیده ای، فاقد بررسی ریشه های به وجود آمدن آن باشد، راه به جایی نمی برد. آنگونه که نقد استاد ما هم به همین مسیر رفته است.
***
پس از حمله ی اعراب، ایرانیان زیاد تاب نیاوردند و دین آنها را پذیرفتند.
 تبلیغات مذهبی-حکومتی که به ما عرضه شده است، فساد موبدان و دستگاه دینی آن دوران و نظام طبقاتی را عامل گرایش و پذیرش دین اعراب معرفی می کنند. اینکه ایرانیان شیفته ی شعارهای برابری و برادری اعراب شدند و دین انها را پذیرفتند. اما باز هم تحلیل فوق جنبه های از حقیقت را نادیده می گیرد و آن "دلایل پذیرش یک دین است!".
***
دین (چه از جانب ماوراء فرستاده شده و چه برساخته ی بشر باشد ) جوابگوی بخشی از نیازهای انسانی است که تا لحظه ی اکنون، هیچ جایگزن دیگری برای ان یافت نشده است و از این سو است که هنوز به عمر خود ادامه می دهد.
 همانطور که در نوشته های قبلی اشاره شد، مهمترین کارکردِ دین، معنا بخشی به زندگی است و احساس آرامشی است که در پس آن ظاهر می شود.
اما رقابت بین ادیانی که کارکرد معنا بخشی دارند، بسیار پیچیده است. عوامل مهمی در جذابیت بخشیدن به ادیان نقش دارند که شعارها تنها یکی از آنها هستند.
 نوع سیستم پیشنهادی ادیان برای اداره ی جامعه و مناسک و شیوه های زندگی بر مبنای آنها، نقش مهمترین در جذب پیروان بازی می کند و از این رو بود که ایرانیان آن زمان، اسلام را برگزیدند. آری در مقام مقایسه، جذابیت های اسلام بیشتر از دین زرتشتی بود؛ چه به لحاظ شعار ها، چه به لحاظ دستگاه فقاهت خاص خودش و الگویی که برای اداره جامعه بر اساس آن پیشنهاد می دهد.
***
اما برعکس سایر کشورهایی که توسط اعراب فتح شدند و دین و پس از آن زبانشانشان را به عربی تغییر دادند؛ ایرانیان خصلتی دیگرگونه داشتند. تجربه ی تاریخی نشان داده است که ایرانیان با مهاجمانی که بر آنها غلبه پیدا کرده اند، در ابتدا سرِ سازگاری پیدا می کنند، اما به تدریج، شروع به استحاله ی فرهنگ مهاجم کرده و آن را تبدیل به چیزی می کنند که با اصل اش، فرسنگ ها فاصله دارد و اتفاقا" استادِ این کار در زمان های بحرانی هستند. کاری که در حال حاضر حکومت جمهوری اسلامی در حال انجام دادن آن است، همانی است که صفویه انجام داد. برای جنگیدن با ترکان عثمانی مسلمان، باید مبنای فقهی استواری داشت و اینجا بود که چون همیشه ی تاریخِ این سرزمین، علمای عصر صفوی عهده دار تغییرات اساسی شدند. با  ساختن مناسک جدیدی چون عزاداری، نذری، گریه، روضه و دسته و ... و اضافه کردن آنها به دین، چیزی ساختند که به صورت اختصاصی متعلق به خودشان بود و اتفاقا" به علت فاصله ای که با مفاهیم اصلی دین اعراب داشت، به عنوان عامل هویت بخشی ایرانی از آن بهره برداری شد.
***
اکنون نیز برای جنگ با سعودی ها، باید خطوط مشخصی از تفاوت دینی و هویتی ترسیم شود و چون همیشه علمای این جامعه و رسانه های حکومتی در حال کار بر روی آن هستند. اگر مسلمانان به حج می روند، شیعیان به کربلا می روند و اتفاقا بر آمار تعداد زائرین و امنیت برگزاری مراسم می بالند و آن را در مقام مقایسه با نحوه ی مدیرت سعودی قرار می دهند. اینها قواعد جنگی است که تعیین کننده ی آینده ی سیاسی-اجتماعی این سرزمین خواهد بود و به همین جهت اجتناب ناپذیر می نمایند.
 به همین سو نقد های دکتر زیبا کلام در این زمینه، با وجود بهره مندی از پاره ای حقیقت، متوقف کننده یا اصلاح گر روند حال حاضر نخواهد بود. فی الواقع در جنگ، به هیچ وجه حلوا پخش نمی کنند!

علی اکبر نوری
11 آذر 1394
تهران

Tuesday, December 1, 2015

خوب، بد، زشت

بسم الله الرحمن الرحیم
خوب، بد، زشت

گاهی برای درمان دردی، نسخه ای پیچیده می شود که تبعات به کار بردنش، عوارضی وخیم تر از اصل بیماری به بار خواهد آورد.
چند سالی هست که موج بازگشت به انگاره ی ایران باستان فراگیر شده است. پدیده ای که نمی توان آن را در انحصار طبقه ای خاص دانست و شامل طیف وسیعی، از روشنفکران و دانشگاهیان گرفته تا برخی طبقات فرودست می شود و خود را با اشکال مختلف، ازگردن بند اهورا مزدا تا تلاش بی حد وحصر در به کار نبردن لغات عربی و جایگزینی لغات فارسی نشان می دهد.
ستایش کوروش بزرگ، ژستی روشنفکری-ناسیونالیستی شده است که شبکه های فارسی زبان خارج کشور در آتش آن می دمند و از این سو، حکومت در برانگیختن احساسات نژادپرستانه و ضد عربی در پای مطامع سیاسی موقت بی تقصیر نیست.
***
برخی از کسانی که منتقد نقش دین رسمی حاضر در مسائل روزمره ایرانی هستند، هم اکنون مروج مفاهیم زرتشتی شده اند. اما آیا زنده کردن مفاهیم دینی زرتتشتی، چاره ی دردهایی هم اکنون ما است؟
همانطور که در نوشته های قبل اشاره شد، خاورمیانه ها علاقه ی وافری به تقسیم همه چیز به دو بخش خوب و بد  دارند: بهشت و جهنم، خوب ها و بدها (تخته سیاه دوران مدرسه را یادتان هست؟)، لشکر ظالم و مظلوم، حق و باطل و سپیدی و سیاهی.
انگار همه ی خوبی با تمامی پتانسیل اش باید در مقابل تمامی ساحت پلیدی نمایان شود! شاید ما برای تعریف هر کدام به بهترین شکل، ترجیح داده ایم متضادش را تا آنجا که امکان داشته خوب به تصویر بکشیم. برای مظلوم نشان دادن آنکه مظلوم می دانیم، بیشتر به سراغ ظالم نشان دادن آنکه ظالم می دانیم رفته ایم!
باورهای زرتشتی نیز دنیا را بر دو شق می بیند: یزدان و اهریمن و این خود نشانه ی دیگری است از تمایل ما ایرانی ها به تقسیم همه چیز و همه کس به دو قسمت خوبی و بدی.
برای ما جای کمتری شکی نیست که آنکه از نظر عقیده با ما همراه نیست، لاجرم بر ما است و به گمان نگارنده اتفاقا" همین عدم تحمل اجتماعی و برحق دانستن کامل خود و عقیده ی خود است که روزگار فعلی را رقم زده است.
از نظر ما، مردمان باید در لشکر حق که از هم عقیده های ما تشکیل شده، حضور به هم رسانند و گرنه بدون شک در راه باطل قدم میزنند. و البته عالم خلقت! این وظیفه ی خطیر را بر عهده ی ما گذاشته است که کج روندگان را، به هر طریقی که ممکن است به راه راست که بی شک راهی است که ما می رویم، هدایت کنیم؛ با زبان خوش چه بهتر وگرنه، هر روشی، از این جهت که در کل به صلاح گمراهان تمام خواهد شد، مجاز خواهد بود.
***
آری بر آتش تقسیم خوب ها و بدها دمیدن، علاج درد ما نخواهد بود. ما باید برای مخالف عقیده مان حداقلی از بهره مندی از حقیقت را قائل باشیم؛ و دقیقا" در همان لحظه ای که این تصمیم را می گیرم؛ خود را از مسند حق مطلق بودن پایین کشیده ایم. کاری که با دستان خود انجام داده ایم.
آن لحظه، حیاتی ترین لحظه ی اندیشه ورزی در این سرزمین خواهد بود. پس از آن روزنه ی امید برای آینده گشوده خواهد شد.
با امید به رسیدن آن لحظه

علی اکبر نوری

10 آذر 1394
تهران

Tuesday, November 24, 2015

گذر تاریخی

بسم الله الرحمن الرحیم
گذر تاریخی

به نظر می رسد غرب کماکان در تحلیل صحیح پدیده ای به نام داعش عاجز مانده است.آنها زبده  متخصصان را به کار می گیرند، اما زبده ترین ها در علوم غربی و نه علومی که داعش محصول مستقیم آنها است. غربی ها  مفاهیمی که ایدئولوژی داعش از آنها نشات گرفته، بیگانه اند. اصلاً به جای بررسی موضوع، خود را به ندیدن می زنند و همچنان بر نوع سازماندهی و چگونگی تامین مالی داعش و راهکارهای قطع شریان های اساسی تامین قدرت داعش در جنگ نمایشی تاکید دارند اما هرگز حاضر نیستند تا با ماهیت ماجرا روبرو شوند.
شاید علت آن است که درک ماهیت ماجرا برایشان هولناک ترین تراژدی دنیا است، از این سو است که خود را اینگونه به نشنیدن، ندیدن و نفهمیدن زده اند. می خواهند بگویند که گروهی مزدور، اجیر شده اند تا بجنگند، اما وقتی با عملیات انتحاری مواجه می شوند، دیگر زبانشان قاصر می ماند. هر چه را که بتوانند توجیه کنند، از توجیه عملیات انتحاری عاجزند و همین عجز است که باعث شده، انتحار کنندگان را با نام تندور و تروریست نام گذاری می کنند!
***
برای غربی ها با اسلوب خاص فکری شان سخت است باور آنکه در قرن 21 گروهی به خاطر ایدئولوژی حاضرند خود را منفجر کنند. سخت است چون با ماهیت ایدئولوژی آنها آشنا نیستند.
برایشان سخت است باور آنکه که ممکن است داشتن کتابخانه ای از کتب حدیث، منجر به صدور فتوی هایی شود که شهر ها و کشورهایشان را به چنین تعطیلی های خفت باری بکشاند. سخت است باور کنند جوانانی که تا چند ماه پیش همانند سایر هم سن و سال های اروپایی اش تفریح می کرد و اتفاقاً در خانواده ای متمول و در قلب ارزش های اروپایی بزرگ شده است، به ناگهان طراح کشتار دسته جمعی می شوند.
آنها نمی خواهند باور کنند که باورمندانی وجود دارند که در لحظه ی بعد از مرگ، بی شک خود را در بهشت جاودان می بینند و برای این اعتقاد، پشتوانه ی تاریخی با خود به همراه دارند و اصلاً برایشان مهم نیست که دیگران درباره انها چگونه فکر می کنند.
***
آری اکنون زمان گذر تاریخی این ایدئولوژی است.
برای مسیحیت نیز در عصر روشنگری، همچنین زمانی گذشته است، آنجا که در تقابل استنتاج قوانین از شریعت یا عقل، مردمان اروپا جانب عقل را گرفتند که البته همانطور که در مقاله های قبلی به ان اشاره شده، در این روند بی شک نوع فقه مسیحی بسیار موثر بوده است.
در حال حاضر جامعه ی مسلمانان نیز بر سر دو راهی انتخاب قرار گرفته اند. اما انتخابی که به واسطه ی دستگاه فقه مختص به این حوزه، به هیچ وجه بی مخاطره نخواهد بود.
در اروپا، کشور به کشور به قانونی بودن همجنس بازی رای داده می شود و در پی آن دولت مردان اروپایی انتظار دارند، تمام شهروندان به قوانین پایبند باشند! بدون انکه درک درستی از قوانین شریعت اسلامی داشته باشند. انتظاری که به انتحار می انجامد!
 از این سو است که ناگهان جوانانی پیدا می شوند که بر همه ی اشکال زندگی مدرن پشت پا می زنند و خود را برای رسیدن به سعادت جاودان به جای تن دادن به قوانین ضد الهی، به کشتن می دهند.
***
واقعیت آن است که راه حلی کوتاه مدت و مشخص وجود ندارد. گذری است تاریخیپ که دنیا باید آن را سر خود بگذرند و اینها هم عوارض جانبی اش هستند. اینبار اما همچون قرن 16 و 17 در اروپا، به راحتی عقل، زمام قدرت را به دست نخواهد گرفت. زیرا بهشت و جهنم واقعیت مهم زندگی میلیون ها باورمند این کره ی خاکی است وشرایط به گونه ای است که روی پیروزی عقل در تقابل با زندگی جاوید، نمی توان حساب زیادی باز کرد.

علی اکبر نوری
2/9/94
تهران

Saturday, October 24, 2015

خاورمیانه؛ تافته ای جدابافته (3)

بسم الله الرحمن الرحیم
خاورمیانه؛ تافته ای جدابافته (3)

بررسی چرایی رفتارها، عقاید و فرهنگ مرتبط با مردمان خاورمیانه ای که در دو نوشتار گذشته اندکی بدان پرداخته شد،امر پیچیده ایست. اما به گمان نگارنده یکی از مهمترین عوامل روانشناسی تاثیرگذار بر این منطقه، نوع مواجه مردمانش با پدیده ی مرگ است.
آری مرگ و مهمتر از آن، زندگی پس از مرگ دغدغه ایست که بیش از هر چیز دیگرِ زندگی، برای ما اهمیت دارد و همین مولفه ی فرهنگی است که خاورمیانه را از سایر نقاط دنیا متمایز کرده است.
***
چندی پیش نامه ای برای یکی از اندیشمندان دینی که دغدغه ی خشونت های حال حاضر اخیر خاورمیانه را داشت و نوع عملکردهای اخیرِ داعش را متناقض با کتاب و سنت می دید؛ نوشتم. در آن نامه توضیح دادم که برای حل ریشه ای بحران بین مسلمانان، و بین مسلمانان و دیگران؛ باید فرهنگِ "تا اندازه ای حق دادن به مخالف" و " پذیرفتن تا اندازه ای حق مطلق نبودن خود" را رواج دهید.
شاید از نخست نیز جواب ام مشخص بود. اندیشمند دینی، دنیا را دو قسمت حق و باطل تقسیم کرده و عقیده ی خود را حق مطلق (که با اسلوب خاص ایشان در بهره گیری از کتاب و سنت بدست آمده بود) می دانست و لاجرم طرف مقابل، باطل فرض می شد.
استدلال اندیشمند دینی اینگونه به پایان رسید: مگر می شود حرفی مخالف قوانین الهی؛ پاره ای از حق با خود همراه داشته باشد؟!
در بحث دیگری که با جناب ایشان داشتم از محاسن پلورالیسم دینی باز هم پاره ای سخن به میان رفت؛ اما نکته ی جالبی که برای من وجود داشت آن بود که برای اندیشمند محترم؛ بیش از هر چیز دیگری، آخرت خودش مرکز توجه بود. بدین معنی که حتی اگر در وادی عمل، نسبی گرایی، و عدم جزم اندیشی و دوپاره کردن دنیا به حق مطلق و باطل مطلق را تا اندازه ای چاره ی درد می دانست؛ اما بیش از هر چیز ترس از آخرتی بی انتها که گریبانگیرش خواهد شد، او را از ورود به این وادی منع می کرد. ایشان در نهایت با استناد به حدیث و قرآن فتوی دادند که کشتن با آتش توسط داعش (ماجرای خلبان اردنی که در قفس با آتش کشته شد)  وجه شرعی نداشته و اینگونه بار مسئولیت را از دوش خود برداشتند. اما داستان خاورمیانه هنوز باقی است و با این رویکرد باقی خواهد ماند...
***
به گمان نگارنده ما هنوز مرگ را به عنوان واقعیت نپذیرفته ایم و به همین جهت از مواجهه ی مستقیم با آن در هراسیم. نوع سلوک و مراسمی عزاداری مختص با خاورمیانه ای ها، موید این مطلب است.
 ما می خواهیم بعد از مرگ هم، باشیم و هیچ گاه تمام نشویم. از نظر روانی حاضریم پس از مرگ،  حتی در آتش ابدی بسوزیم، اما از بین نرویم؛ پس برای آن هزینه می کنیم. اما از آن سو، می خواهیم دنیای خوبی هم داشته باشیم.
تجربه نشان داده است که جمع بین دنیای خوب (در مقایسه با شاخص های غربی) و آخرت ابدی، جور در نمی آید و به همین جهت است که اوضاع و احوالمان اینگونه است. البته همانگونه که بیان شد دلیل آشفته به نظر رسیدن امورات دنیای ما، مقایسه با دنیای غربی ها است که به واسطه ی گستردگی ارتباطات در حال حاضر،  بیشتر خود را نمایان کرده است و گرنه برای کسانی که برای بینهایت در حال سرمایه گزاری هستند، زندگی آنقدر ها نیز بد نمیگذرد!
***
خاورمیانه ای ها برای آخرت خود در حال سرمایه گزاری هستند و تبعات دنیایی آن به صورت مطلق دانستن خوبی خود و هم کیشانشان و باطل بودن طرف مخالف؛ خود را به صورت خشونت های روزمره نشان می دهد. دین  و مذهب تنها رویه ی ظاهری این رویکرد خاص به حیات پس از مرگ هستند. تروریسم برخاسته از این منطقه که جای جای دنیا را به خود مشغول داشته، شاید در ظاهر، پوسته ای مذهبی داشته باشد، اما در باطن از عمقی روانشناسی نشات میگیرد: عدم پذیرش مرگ به عنوان واقعیت زندگی.

علی اکبر نوری
2/8/94

تهران

Sunday, September 27, 2015

خاورمیانه؛ تافته ای جدابافته (2)

بسم الله الرحمن الرحیم
خاورمیانه؛ تافته ای جدابافته (2)


در منطقه ای که خاورمیانه می نامندش، هیچ کس مسئولیت رفتارش را به تمامی قبول نخواهد کرد. چه این مسئولیت مربوط که کشته شدن صدها زائر باشد چه هزاران مصیبت دیگر که مسئول مستقیم آن  انسان ها بوده اند!
***
مَثَل است که صدها سال پیش از حاکمی مسلمان، دلیل کشته شدن به ناحق گروهی را به فرمان او پرسیده بودند، و او آیه آورده بود که : وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَـكِنَّ اللّهَ رَمَى (و آنگاه که تير می انداختی ، تو تير نمی انداختی ، خدا بود که تير می انداخت). او توجیه کرده بود که من انها را نکشتم، خدا انها را کشته بود.
ماجرا هنوز هم دنباله دار است، این روزها مفتی اعظم عربستان جا پای حاکم صدها سال پیش گذاشته و  قضا و قدر الهی را دلیل کشته شدن حاجیان در منا می داند. فتوی دهنده ی بزرگ  امروز دنیای عرب، تمام تلاش اش استناد به نص برای مبری کردن خادم حرمین از هر گونه خطایی در روند برگزاری مراسم است.
در این میان نظراتی را می خواندم که دلیل کشته شدن این عده از زائران را شعارهای شرک آمیز آنها در گفتن " لبیک یا حسین" به جای "لبیک یا الله" در روز عید می دانتستند و این واقعه را عذاب الهی توصیف کرده که اطرافیان این مشرکان را نیز به خود گرفتار کرده است!
 واقعا" برای توجیه سوء مدیریت چه حربه ای بهتر از توجیه دینی، آن هم از نوع عذاب آن!
***
اما منتقدان این روزهای سوء مدیریت در برگزاری مراسم حج، خود ید طولایی در توجیه مصیبت های روزانه دارند. انها که ادعای مدیریت بهتر مراسم حج را دارند، هر روز نظاره گر کشته شدن ده ها نفر در حوادث رانندگی کشور هستند. هیچ مدیری نیز مسئولیت به گردن نگرفته و خود را از در هر شرایطی از هر گونه اتهامی مبرا می داند.
به واقع شباهت های مدیریتی در سرزمین خاورمیانه فراوان است. خاطرتان باشد چند سال قبل، سخنرانی دلیل زلزله را به بی حجابی ربط داد. کیست که نداند عامل مهم مصون ماندن از عوارض زلزله رعایت قوانین ساختمان سازی است.
آری اینگونه است: خاورمیانه ای ها برای توجیه اشتباهاتشان راه خوبی را در پیش گرفته اند: مربوط کردن همه ی اشتباهات به اراده ی خداوندی.
نه مسئولی استعفا می دهد و نه کسی عذرخواهی می کند! همه، با نهایت تبحر راه فرار را با توجیه های قضا و قدری و با پیشینه ای به قدمت صد ها سال یاد گرفته ایم.
***
رقابت ایران و عربستان در یمن وارد مرحله ای جدید شده است. چیزی که در اخبار این روزها کمتر شاهد آن هستیم. عدن به منطقه ی امن تبدیل شده و رئیس جمهور سابق، توسط عربستان به یمن بازگردانده شده است و احتمالا شرایط جدید را در یمن به دنبال خواهد داشت. چیزی که بیش از همه دلخوری ایران را به دنبال داشته و همزمانی این تحولات با فاجعه ی منا اهرمی رسانه ای به دست ایران داد تا از آن علیه حاکمان عربستان بهره برداری کند.
برنامه های خبری این روز ها آکنده از تصاویر دهشتناک کشته هایی که بر روی هم تلنبار شده اند. تصاویر دلخراشی که بدون فیلتر شدن سنی مخاطبان در تمام ساعات شبانه روز دیدگان را غمبار می کند تا بلافاصله بعد از آنها خبر ادامه ی حملات سعودی به یمن در دستور کار قرار بگید و بدین ترتیب اهداف سیاسی برآورده گردد.
***
رسانه های عربی هم بغض از ایران را به میان بازی کشانده اند و به جای نمایشِ درستی از ماجرا، فرافکنی پیشه کرده اند تا مبادا اشتباهات حاکمان وقت عربستان آشکار گردد. تا مبادا مشخص گردد چه کسی باید عذرخواهی کند، اما می خواهد با توجیهات دینی از این مسئولیت شانه خالی کند!
***
در میان این جنگ رسانه ای بین عربستان و ایران، متاسفانه بر آتش نژادگرایی دمیده میشود. از عرب سوسمار خور گرفته تا ایرانی مجوس...
در ابتدای قرن اخیر دنیایی که در راه زدون نژادگرایی گام برمی دارد، شاهد برفروخته شدن کینه های نژادپرستانه در خاورمیانه است.
آری اینجا خاورمیانه است...جایی که مردمانش به زندگی پس از مرگ ایمان دارند....

علی اکبر نوری
5/7/94

تهران

Monday, September 21, 2015

آلمانی ها و اروپا

بسم الله الرحمن الرحیم
آلمانی ها و اروپا

جاه طلبی آلمانی ها همواره اروپا را به قهقرا کشانده است. جنگ های جهانی اول و دوم اروپا را به خاک سیاه نشاند و در حال حاضر، پذیرش مشتاقانه ی پناه جویانِ گریزان از ناآرامی های خاورمیانه، اروپارا آبستن بحران هایی جدید کرده است.
بحران هایی که چه بسا از هم اکنون شروع شده اند! از جنگ لفظی کشور های اتحادیه اروپا تا نقض قوانین آن توسط برخی اعضا برای فرار از تبعات پذیرش پناهجویان.
***
پی بردن به انگیزه های آلمان در این ماجرا (و به عبارت دیگر؛ انگیزه های شخصی آنگلا مرکل) در جهت پذیرش میلیونی پناهندگان، کار دشواری است. تنها خودشیفتگی و جاه طلبی است که توان پاسخگویی به این انگیزه را دارد. سالها پیش، در خلال جنگ های جهانی فاجعه به بار آمده؛ و حالا می خواهند خاطره ی وحشی گری های حزب نازی را با نمایشی مضحک از انسان دوستی از خاطر ها  بزدایند.
سیل آوارگان با گذشتن از راهی صعب و پرخطر، به سمت آلمان با قوانین منحصر به فردش در مورد پناهندگی و آغوشی باز جلو دوربین های تلویزیونی، روان است.
***
اما چرا بر خلاف موج های انساندوستانه و اخلاق گرایه در حمایت از پذیرش آوارگان توسط آلمان و به تبع آن اتحادیه، نگارنده این روند را به نفع اتحادیه و آینده ی دموکراسی و آزادی خواهی نمیبیند؟
در جواب سوال بالا، از نظر نگارنده تجربه ی لیبرال دموکراسی اروپایی و مسیری که برای به ثمر رسیدن آن تا کنون طی شده است، میراث ارزشمند قرن ها تلاش فیلسوفان، روشنفکران و آزادیخواهان اروپایی است. پناه دادن به آوارگانی که چاره ی دیگری برای بقا نداشته اند و به سوی اروپا هجوم آورده اند، اتفاقا" در دایره ی همین ارزش های اروپایی قرار میگیرد. اما چیزی که مورد انتقاد است، وضع قوانین، وعده ی پذیرش های چند صدهزارنفری و عکس های یادگاری مرکل با آواردگان است که سیل مهاجران را هر روز به سمت اروپا روان می کند!
اما چرا این سیل پناه جویان ارزش های اروپایی را در معرض تهدید قرار می دهند؟ جواب را باید از جایی که مهاجران از آن به سوی اروپا گسیل می شوند، جستجو کرد: خاورمیانه.
در لایه های هویتی مردمان خاورمیانه؛ مذهب بخشی انکار ناپذیر است. این لایه ی هویتی گاهی اوقات و بنابر شرایط زمانه می تواند پایین تر از لایه های قومیت، ملیت، نژاد، زیان و طبقه ی اجتماعی و شرایط اقتصادی قرار بگیرد. برای اکثر آوارگان در حال فرار از جنگ و غارت، هم اکنون لایه ی هویتی مذهبی در یکی از پایین ترین سطوح قرار دارد. اما همواره این پتانسیل برای این نسل و به خصوص نسل های آینده این آوارگان وجود خواهد داشت که لایه ی مذهب، خود را به بالاترین سطح کشانده و آنگاه، هویت بخشِ آواره ی چند سال قبل، یا چند نسل قبل شود. اینجا است که بحران به اوج خود خواهد رسید. بحرانی که با هزینه های تحمیل شده در جهت اسکان و تغذیه و پناه داده شدن طی سالها، قابل مقایسه نخواهد بود!
 خاورمیانه ای سابقا" پناهجو، با هویت جدید مذهبی خود در قلب اروپا ؛ دنیا را به دو دسته ی کلی تقسیم خواهد کرد: برادران دینی ام و دیگران.
 او با برادران دینی به نیکی رفتار می کند و ارزش های اخلاقی را در مراودات با هم کیشان به دقت مراعات می نماید،  اما هم زمان باید با کفر و شرک جهاد کند. باید به دنبال استقرار دنیایی باشد که احکام شریعت در ان اجرا شوند. مدینه ای آرمانی که در آن اهل کتاب باید جزیه دهند و زنانشان به کنیزی گرفته شوند و قوانین صدها سال پیش، در جهت استقرار حکم خداوند؛ بدون کم و کاست اجرا شوند. در چنین شرایطی شکاف بین ارزش های اروپایی و ارزش های مذهبی به بالاترین سطح خود خواهد رسید. دیگر ارزش هایی اروپایی چون آزادی بیان، آزادی احزاب، دموکراسی، آزادی انتخاب نوع و شریک زندگی؛ قوانین مدنی و جزایی اروپایی، ارزش های پناهجوی سابق خاورمیانه ای و بنیادگرای حال حاضر نخواهد بود.
***
اما در حال حاضر چاره چیست؟
در مرحله ی نخست و تا دیر نشده باید انگیزه های طمع ورزانه برای پناهندگی به سوی اروپا و به خصوص آلمان، به عنوان بهشت پناهندگان زدوده گردد. اعضای اتحادیه باید جلو جاه طلبی آلمان ها را بگیرند و این علاجی ندارد جز وضع قوانین سختگیرانه برای پذیرش پناهجویان.
مرحله ی بعد تلاش برای حل بحران های خاورمیانه به عنوان علت العلل گسیل پناهجویان به سمت اروپا است.
***
چند سال قبل میلیون ها سوری در کشورشان از راه جذب توریست زندگی می گذراندند. آنها هم همراه با بهار عربی جنبش دموکراسی خواهی را با آمدن به خیابان ها شروع کردند اما از ان زمان که این جنبش به یکباره و با مسلح شدن گروه هایی خاص چون جبهه النصره و القاعده، سبقه ی مذهبی به خود گرفت، تمامی آمال فعالان مدنی بر باد رفت. اینکه اسلحه و مهمات و هزینه های جنگ برای این جریانات مذهبی چگونه و با هزینه ی کدام کشورها تامین شد بر کسی پوشیده نیست. اینکه کدام کشورها مرزهای خود را به سوی تندرو ها از اقصی نقاط دنیا گشودند نیز دیگر در پرده های ابهام نیست.
بشار اسد حاکمی به مراتب لیبرال تر از هم ترازان خود در منطقه بود. تنها جرم او که منجر به مسلح شدن گروه های تندرو مذهبی شد؛ هم پیمان نبودن با ایالات متحده آمریکا بود.
به قول خود او در مصاحبه با بی بی سی، اگر با آمریکا همراهی کرده بود؛ چون عربستان سعودی یا اردن هاشمی، هم اینک پسوند اسدی به دنبال نام سوریه ورد زبان ها بود.
***
 باید سوریه به آرامش برسد تا از سیل مهاجران کاسته گردد و این راهی جز تقویت دولت مرکزی و سرکوب گروه های تندرو ندارد. تا دیر نشده و ابتکار عمل به دست روسیه نیفتاده است، اروپا باید جای پای خویش را در مبارزه با مخالفان دولت سوریه تقویت کند و اینگونه از بحران ها داخلی خود در آینده ای نه چندان دور بکاهد....

علی اکبر نوری
30 شهریور 94
تهران





Sunday, September 6, 2015

خاور میانه؛ تافته ای جدابافته (1)

بسم الله الرحمن الرحیم
خاور میانه؛ تافته ای جدابافته (1)

در نگاه اول، بارزترین تفاوت خاورمیانه از سایر نقاط دنیا؛ بهره مندی از منابع وسیع نفت و گاز و موقعیت استثنایی ژئوپولتیک  آن در جهان کنونی  است.
 این ساده سازی در تحلیل شرایط منطقه؛ بسیار متداول بوده و در هر سطحی؛ معتقدان سینه چاکی برای خود داشته و دارد. تحلیل، بسیار شسته و رفته،  آشوب در منطقه را زاییده ی منافع استعمار برای بهره مندی از منافع بی حد و حصر آن در همه ی زمینه های اقتصادی، سیاسی و فرهنگی می داند.
نگارنده با واقعیت بیان شده در تحلیل مورد نظر، مخالف نیستم. شواهد نیز آنقدر آشکار است که جز تاییدِ منفعت جویی ابرقدرت ها در منطقه راه دیگری را باقی نمیگذارد. اما قصدم از از این نوشتار بررسی شرایط، با نگاه دیگری است.
***
خاورمیانه نه در  100 سال اخیر، که هزاران سال است از سایر نقاط دنیا خود را متمایز کرده است. در این منطقه مردمانی با این باور زندگی می کنند که پس از مرگ، زندگی آنها به پایان نمی رسد.تمام آنها که به آخرت وعده داده اند و نامی از ایشان در تاریخ به ثبت رسیده است، همه در این منطقه ظهور پیدا کرده اند. به دیگر بیان، شاید مردمان خاورمیانه بوده اند که از هر کسی که ادعای ارتباط با ماوراء داشته و به معاد وعده داده است، استقبال کرده اند.
 جالب نیست که در قریه ای کوچک در خاورمیانه، سالها پیش، چند پیامبر برای بخش کوچکی از قوم بنی اسرائیل وجود داشته باشد؛ اما در هیچ جای دیگری در دنیا؛ از آفریقا تا اروپا، از آمریکای شمالی تا جنوبی و آسیای شرقی و مرکزی و اقیانوسیه، نشانی از پیامبر وعده دهنده به بهشت و دوزخ و زندگی جاودان به سبک ابراهیمی وجود نداشته باشد؛ یا اگر وجود داشته، استقبالی از آن نشده باشد!
فارغ از انکه که دین دست ساز بشر باشد یا منشا آسمانی داشته باشد، تا کنون هیچ جایگزین مناسبی برای مزایای دینداری چون معنا دادن به زندگی؛ مایه ی تسکین و التیام بودن و عامل بازدارنده از محرمات و انگیزاننده به واجباتی که در محدوده ی اخلاق قرار می گیرند ؛ پیدا نشده و همین امر رمز بقای آن در جوامع بشری تا کنون بوده است. اما تفاوت در دینداری خاورمیانه از سایر نقاط دنیا در این نکته نهفته است که مردمان این منطقه، حاضر شده اند از دنیای خود برای آخرت هزینه های هنگفتی بپردازند!
در خاورمیانه مردمانی زندگی می کنند که دوست دارند پس از مرگ نیز زنده باشند! حال چه در عذاب، چه در  نعمت! این است روانشناسی مردمان این بخش از کره خاکی.
***
 آری نحوه ی واکنش این مردم نسبت به پدیده ی مرگ است که این منطقه را تافته ای جدا بافته از سایر نقاط کرده است. ساختارهای فرهنگی و به تبع آن سیاسی این  جوامع نیز برآیند چنین نگاهی به حیات پس از مرگ است.
***
آنجه بیان شد، باز هم ارئه دهنده ی جوابی است ساده و سطحی، برای آنچه در منطقه می گذرد. با این تفاوت که این بار از منظری دیگر به آن نگریسته شده است.خاورمیانه جایی که افراد زیادی برای زندگی جاوید در بهشت برین، دست به حملات انتحاری می زنند، گردن می زنند، شلاق می زنند و حد اجرا می کنند. البته مردمان ساکن آن هم برای آنکه به حیات جاوید معتقدند، با اجرای احکام موافقند و حاضر نیستند آن را فدای هیچ جایگزین دیگری کنند.
به گمان نگارنده، همین پتانسیلِ ماندگار در این سرزمین است که وضعیت خاورمیانه را به مدلی استثنایی برای آشوب و بهره برداری از شرایط آن توسط ابرقدرت ها، تبدیل کرده است و نه تنها صرف منابع یا موقعیت جغرافیایی خاص آن.
ما حاضر هستیم به پای بهشت و جهنم از همه چیز بگذریم. تابع قوانینی متعلق به صدها سال پیش باشیم تا مبادا زندگی جاوید را از دست بدهیم. طمع تا بی نهایت بودن؛ رمز شرایط حال حاضر ما است.
***
پی نوشت: اگر خواننده ی مطالب قبلی بوده باشید، از علاقه ی هم زمان بنده به فلسفه و موضوعات دینی آگاهید. خدا را شکر فرصتی دست داده تا در رشته ی فلسفه ی دین دانشگاه تهران در مقطع کارشناسی ارشد، موضوعات مورد علاقه ام را پیگیری کنم. در این مسیر چون همیشه مشتاق نظرات و نقد های شما خواهم بود.

علی اکبر نوری
شهریور 94

دزفول