Wednesday, August 14, 2013

حریم خصوصی، امنیت و آینده اخلاق


بشر بر سر دوراهی انتخاب:

تازه ترین افشاگری ها در مورد نقض حریم خصوصی شهروندان با جاسوسی از آنها در فضای مجازی و نقش حاکمان ایالات متحده در شکل گیری و هدایت آن و اصرار آنها در تداوم این روند، شوک حیرت آوری را در عرصه ی بین الملل به وجود آورده است. هر چند تا قبل از این نیز اخباری مبنی بر جاسوسی اینترنتی توسط نهادهای امنیتی ایالات متحده منتشر شده بود، اما شوک جدید با این درون مایه که وسعت جاسوسی نه تنها مظنونین (گروهی خاص)، بلکه همه ی شهروندان را در بر میگیرد، پدیده ای نوظهور است.

پدیده ای که یادآور شنودهای عصر جنگ سرد است و بسیاری از حوزه های زیستی، اخلاقیات و معادلات قدرت را همزمان به خود آغشته کرده است. از نظر نگارنده بشر اکنون بر سر یکی از سخت ترین وسهمناک ترین گردنه های سیر تاریخی خود رسیده است. طبیعتی که بشر را شایسته ی استفاده از عقل در جهت نیل به کمال یافته، حال او را در دوراهی انتخاب بزرگی قرار داده است: دو راهی انتخاب بین پیشرفت به سوی کمال و یا کنترل شدن توسط جریان های قدرت به بهانه ی تامین امنیت،معاش،لذت و آسایش.

طاعون بشریت در عصر حاضر:

بحث نظارت بر بشر برای جلوگیری از فساد و رابطه ی آن با مفهوم امنیت همواره مورد مناقشه اهل حاکمیت و فیلسوفان و معلمان اخلاق بوده است.گریزی فلسفی در این باره پرثمر خواهد بود:

بشر قبل و هنگام انجام هر کاری به آن فکر میکند. در واقع آن عمل اش را با قصد قبلی انجام میدهد و این قصد و نیت قبلی؛ روح عملش را شکل میدهد.همان طور که مشهور است: الاعمال بالنیات. با این فرض ممکن است شکل و ظاهر دو عمل کاملا" شبیه به یکدیگر باشد اما نیت انجام دو امر کاملا" متناقض.

از آن جهت که صورت عملما را به مقصد مورد نظر خواهد رساند، درواقع بعضی براین باورند که تنها شکل عمل کفایت می کند و قصد انجام اهمیتی ندارد یا از اهمیتی کمتر برخوردار است، دسته ی دیگر که نگارنده نیز به آن تعلق دارد بر این باورند که بسنده کردن به ظاهر عمل بدون در نظر گرفتن روح و نیت پشت آن به طاعون بشریت بدل خواهد شد. امری که تاریخ بشر را با زوال طولانی مدت برای پی ریزی دوباره ی پایه های اخلاق مواجه خواهد کرد.

چرا دزدی نمی کنیم؟!

یک مثال واقعی و ساده ما را بیشتر در مواجه با این گذرگاه صعب قرار خواهد داد: امروزه بسیاری از فروشگاه ها و حتی مغازه های کوچک تحت نظارت دوربین مدار بسته هستند. اتفاقا" نتایج استفاده از آن نیز در کاهش میزان دزدی شگرف است و همین امر نیز سبب گسترش روزافزون استفاده از آن شده است.

در اینجا ما با شکل یکسانی ازعمل دزدی نکردن روبرو هستیم که منفعت صاحب کالا را (به عنوان یک عضو جامعه دربر میگیرد) تامین می کند. به نظر میرسد که که همه چیز به خوبی پیش میرود! کسی به خود جرات دزدی نمیدهد. این گونه نه تنها صاحب کالا خوشنود است، بلکه شاید از اینکه امکان دزدی برای دزد نیز محدود شده، باید خوشحال بود زیرا ممکن بود پس از دزدی گرفتار شود و بعد به مجازات برسد. چه گلستانی..اما آیا بشر در حال پهن کردن بهشت موعود بر روی زمیناست؟ در این وادی اما ابتدایی ترین سوال این است که مگر اشکالش چیست؟ چرا نباید در حریم عمومی آنگونه دوربین گذاشته شود تا همه چیز تحت کنترل قرار گیرد؟ (درباره ی حریم خصوصی در ادامه صحبت خواهیم کرد.)مگر نه این است که این دوربین ها صلح و صفا را حاکم می کنند؟

درجواب باید گفت که مهمترین امری که در این میان مورد غفلت واقع شده است نیت عمل است. در مثال بالا تفاوتی ظاهری بین عمل دزدی نکردن یک دزد و یک خریدار عادی وجود ندارد. هیچ کدام دزدی نمی کنند. اما این کجا و آن کجا؟

خریدار عادی به خاطر آن دزدی نمیکند که از نظر اخلاقی دزدی را اشتباه می انگارد. (این که چرا از نظر اخلاقی دزدی کار بدی است جای بحث دارد اما اجازه دهید برای پیشرفت بحث این فرض را قبول کنیم ). اما دزد با دانستن قبح دزدی به این علت دزدی نمی کند که امکان دزدی کردن برایش فراهم نشده وگرنه اگر آب باشد شناگر قابلی است.

در چنین شرایطی دزد ها به دنبالراه های فرار از دیدگان ناظران دیجیتال هستند و صاحبان منافع درصدد گسترش نفوذ نظارت.

اما زوال اخلاقیات آنجا آغاز می شود که ما به جای آنکه حسن و قبح عمل را در نظر بگیریم، عواقب انجام آن را در پیش چشم بیاوریم. (به جای اینکه دزدی نکنیم چون کار اشتباهی است، دزدی نمیکنیم چون توسط دوربین دیده می شویم!)

انسان به مثابه ربات:

شاید پرسیده شود که بدون این دوربین ها دزدی به میزان قابل توجهی افزایش خواهد یافت! و یا مگر میشود بدون این نظارت، امنیت را برقرار کرد؟ اینجاست که بحث اصلی مطرح میشود:اگر این چنین است بشر خودش را ذاتا" شرور دریافت کرده. آنگونه که خودش؛ خودش را محدود کرده است و این با حرکت بشر به سوی کمال در تناقض است. در واقع اگر ما پذیرفته باشیم که بدون دوربین ها امنیت بی معنا خواهد بود، قبل از آن پذیرفته ایم که بشر بیشتر از آنکه به وجدان برای عمل اخلاقی رجوع کند نیازمند ترساندن برای جلوگیری از انجام خلاف است. به معنای دیگر سطح بشر را تا ربات کنترل شونده توسط دوربین های مدار بسته تنزل داده ایم.

همواره در گفتار مردمان کوچه و بازار کشورهای جهان سوم صحبت از انجام ندادن خلاف در بین جوامع اروپایی است. بیشتر کسانی که سفری به غرب داشته اند صحبت از عدم خلاف در کردار اروپایی ها را چوننقل مجالس با خود به همراه دارند. اما سوال اینجاست که آیا آنها عمل بد انجام نمیدهند چون از نظر اخلاقی آن را بد وجدان می کنند یا آنکه به خاطر نظارت به شدت زیاد و گسترش یافته (امری که چه بپذیریم خوب است یا بد، در حال گسترش یافتن به جهان سوم است) در آنجاست که عواقب انجام کار خلاف قانون را بسیار پرهزینه دریافت می کنند و به سوی آن روان نمیشوند. (چه بسیار شنیده ایم که عدول از قوانین رانندگی چه هزینه ای برای شخص در اروپا دارد و فی الواقع ترس از عدم بهره مندی از تسهیلات مانع انجام خلاف است)

اخلاق در مواجهه با قانون:

· آیا قانون همان حکم اخلاقی است ؟

· آیا ممکن است قانون تامین منفعت اکثریت کنداما اخلاقی نباشد و در این صورت جایگاه وجدان شخصی برای تبعیت نکردن یا تغییر قانون چیست؟

· و در نهایت و در نگاه بدبینانه آیا قانون شگرد حاکمیت ها برای بسط قدرت با توجیهات رسانه ای برای قبولاندن آن به عامه نیست؟

جواب پرسش های بالا بحث جداگانه ای را می طلبد اما در حال حاضر بیایید دوباره برای پیشرفت بحث با مماشات فرض کنیم قانون همان حکم اخلاقی است!)

امروز بیش از همه باید فیلسوفان اخلاق مضطرب باشند از بلایی که در حال وارد آمدن بر پیکر نیمه جان اخلاقیات بشری است. حتی اگر "عملگرایانه"بپذیریم که پوسته ی عمل کفایت می کند، تجربه ی تاریخی نشان داده اگر ابزار نظارت (در محدوده ی کوچک فرض کنید همان دوربین مدار بسته ی مغازه) کنار رود، به دلیل آنکه به صورت درونی به انجام ندادن عمل غیر اخلاقیتمرین داده نشده ایم، گرگ درونمان همه ی دستاوردها ی بشری را خواهد درید. (لحظه ای را تصور کنید که برق برود و یا سیستم نظارت خاموش شود! چه چیزی مانع تجاوز خواهد شد؟)

تجربه های گران جنگ سارایوو

جنگ سارایوو دور نیست. جنگ سارایوو در قلب اروپا با آنهمه ادعای قانون مداری رخ داد. چیزی که آنجا بروز کرد اما رها شدن افسار گرگ درون بشری بود که تا قبل از جنگ مطابق قانون (خوش بینانه بخوانید اخلاق)کنترل میشد اما خود به باور انجام آن نرسیده بود. فجایع جنگ سارایوو آنقدر وحشتناک است که داستانهای جنایت بربرها پیش آن کم می آورد. مُهر شرم بر پیشانی اروپای متمدن به این زودی ها پاک نخواهد شد و چه کسی تضمین میدهد که همین اروپای امروزی آبستن خشونت هایی همانند جنگ هایی جهانی نیست؟ هیچ کس همچین تضمینی نخواهد داد. هیچ کس جرات آن را نخواهد داشت. چون در انجا کمتر کسی به غایت اخلاقی عملش فکر میکند. اکثرا" منفعت مادی (عدم سلب تسهیلات اجتماعی) را مد نظر قرار داده اند. پدیده ای که به تدریج فرآیند الیناسیون را باعث میشود. روح اعمال از آنها گرفته شده و پوسته ای بیش باقی نمی ماند. به نظر من همین اروپای شیک پوش بیش از هرجایی پتانسیل از درون پاشیدن و وحشیگری را داراست! نه به خاطر ماهیت نژادی آنها؛ بلکه به خاطر فلسفه عمل به قانونشان!

موز و میمون!

نمی دانم شما ماجرای آزمایش موزها و میمون ها را شنیده اید یا نه؟ در آزمایشی یک بسته موز در سالنی آویزان میشود به گونه ای که در زیر آن نردبان و در بالای آن دوش آب داغ قرار می گیرد. نخستین گروه میمون ها وارد سالن میشوند و در تمنای موزها پله های نردبان را در مینوردند اما آزمایشگران( بخوانید صاحبان قدرت) در لحظه ی وصال، آب جوش را بر سرشان رها می سازند و گریز را برای میمون ها اجتناب ناپذیر می کنند. وصال موز بی لذت نیست و میمون ها باز هم در معرض آزمون میگذرانند رسیدن به لذت را و هر بار بیشتر نا امید میشوند. آنگونه که عطایش را به لقایش می بخشند!( آخر هر چقدر هم خوشمزه باشد تحمل داغی آب دشوار تر است!)

روزها میگذرد و گروه های جدیدی از میمون ها وارد سالن می شوند. آنها نیز شوق وصال دارند اما از طرف میمون های قبلی هشدار داده میشوند.گروهی بی اعتنایی میکنند و پا در سفر پرخطر میگذارند اما داغی را بر خود مسلم می بینند. اینگونه است که واقعیت را مسلم یافت میکنند. گروه های بعدی که وارد میشوند آنچنان ترسانده میشوند که نزدیک نردبان هم ظاهر نمیشوند چه برسد که قصد بالا رفتن از آن را داشته باشند!

آزمایشگران عزیز نیز پس از مدتی دوش را از بالای موز ها بر میدارند و دیگر در واقع خبری از آب جوش نیست اما دیگر کو یاغی تا یاغیگری کند؟ اینگونه قانون نهادینه میشود! بی هیچ سوالی درباره ی غایت انجام دادن یا ندادن آن!کاری که همینک بیشتر اهل اروپا انجام میدهند! قانون مقدس است! اما کمتر کسی دیگر به هدف آن فکر میکند! قانون عمل میشود نه به خاطر تفکری که پشت آن بوده! یا غایتی که بدان منظور نگاشته شده. به خاطر آن انجام میشود که قدیمی ترها ما را ترسانده اند از عدم انجام و رعایت آن! بچه ها به قوانین احترام میگذرانند اما روح عملشان را درک اخلاقیات تشکیل نمیدهد و این خطری است که نابودی اخلاقی بشر را در پی خواهد داشت. این همان چیزی است که در حال رواج است و انسان ها را متاسفانه به مانند آن میمون ها به موجودی کنترل شونده تبدیل کرده. به خصوص که در آن جوامع غربی مصدر وضع قانون از وحی نیز منفک شده و اراده ی بشری ( که برخی اوقات خودخواهی بشر و حفظ قدرت جای آن را می گیرد) وضع کننده ی قانون شده است.

آنارشیسم و قانون گرایی:

توجه کنید که هدف از این مقاله ترویج هرج و مرج گرایی و آنارشیسم نیست. قانون گرایی را نیز زیر سوال نمی برد. بلکه می خواهد اثرات مخرب عدم تفکر و تعقل در غایات اعمال را بازگو کند. تجربه ی بشر در رسیدن به این سطح از پیشرفت بسیار گران سنگ است اما این پیشرفت زمانی می تواند به کمال بشری منتهی شود که انسان موجودی باشد صاحب اراده برای انجام خیر یا شر. انسان موجودی باشد که شر را انجام نمیدهد چون از نظر اخلاقی آن را بد میداند و خیر را انجام میدهد حتی اگر به ضرر مادی اش منتهی شود (حق را بگوید هر چند به ضررش تمام شود)

باید به بشر اجازه ی انتخاب داد،انتخاب چیزی ایست که به او هویت انسان بودن میدهد. اگر قدرت انتخاب بین بد و خوب را از او سلب کنیم، گرگ درونش را پرورش داده ایم. باید بار دیگر در مورد میزان نظارت بر رفتار آدمیزاد تجدید نظر کنیم. و این کار جز با تلاش اندیشمندان و فیلسوفان برای انتشار خطرات نظارت همه جانبه ی عمومی ممکن نیست. اینکه ما خود را همواره در معرض دوربین ببینیم، ما را از انسان بودنمان جدا می کند: یا منتظر فرصت توحش خواهیم ماند ویا متاسفانه به همان میمون ها بدل خواهیم شد و اینها همه با اصالت موجودی که به سمت کمال در حرکت است در تناقض خواهد بود.

اندر مصائب تکنولوژی روز:

هیچ چیز به جز فکر کردن و تعقل نمودن در قرآن تاکید نشده است. فی الواقع وجه تمایز بشری از حیوان هم همین است. ما باید برای دزدی نکردن به وجدانمان؛به عقلمان و قانون اخلاقی درونمان رجوع کنیم و نه از ترس دوربین مدار بسته از دزدی اجتناب کنیم. راه نجاتمان از صعب ترین گردنه ی گذرگاه بشری این است.

حاکمان خودکامه و دیکتاتورها هماره برای بقای خودکامگی هاشان، عدم امنیت در صورت زدوده شدن پایه های قدرتشان را بهانه آورده اند. هر چه میزان دیکتاتوری بیشتر و مردم به واسطه ی هجمه ی رسانه های تبلیغاتی بیشتر در محاق جاهلی فرو برده شده باشند، ترساندن مردم از عدم امنیت بیشتر عملی خواهد بود.ایالات متحده کشوری است که دهه هاست مبنای حکومت را بر دشمن تراشی و ترساندن قرار داده است. و با این توصیف می توان میزان جهالت جامعه ی آمریکایی را در قبل جنایات جهانی آمریکا که تحت سلطه ی رسانه قرار دارند حدس زد. "امنیت عمومی" واژه ای است که مردم با آن توجیه می شوند تا حریم شخصی شان تحت نظر قرار گیرد. مردم از تروریست ها ترسانده می شوند تا بر شنود مسائل خصوصی شان اصرار ورزیده شود. برای ما ابزار تکنولوژی جذاب ساخته میشود تا با آن وقت بگذرانیم و لذت ببریم و در ازای هزینه ی این خوشی و لذت ، قدرت را بیشتر با افکارمان آشنا سازیم تا برای کنترل بهترمان، کامل تر برنامه ریزی کند و تکنولوژی جذاب تر و لذت بخش تری را عرضه کند! (به نظر شما کارکرد شبکه های اجتماعی چیزی غیر از این است؟ ساعت ها وقت گذرانی در شبکه های اجتماعی تنها برای کاربران خوشی های لحظه ای و تخلیه روانی را دربر نخواهد داشت بلکه بیشتر صاحبان تکنولوژی و بالتبع آن جریان های قدرت را مشعوف خواهد کرد!)

با متاع خوش گذرانی و لذت از تکنولوژیِ روز چه سیکل دقیق و بی عیبی برای تسلیم در برابر کنترل شدن را پذیرفته ایم ! ببینید که چه حجمی از تبلیغات روزانه ی رسانه ها گوشی های جدید، تبلت ها و فناوری های نوین را دربرمیگیرد و برخی چگونه در دام آنها گرفتار آمده و افتخارشان استفاده از آخرین گوشی ساخت فلان کارخانه شده! (بی تردید هر چند کابر تکنولوژی جدید تصور هم نمی تواند بکند اما بیشتر خودش را معرض کنترل شدن قرار داده! طناب هایی که او را بازی می دهند به مراتب بیشتر از کسی است اینگونه در دام تکنوژی گرفتار نشده است)

چت ها، ایمیل ها، عکس ها و پسورد ها و هر آنچه در مجاز اتفاق می افتد ثبت میشود تا ما خلاف نکنیم! (خلاف البته معلوم نیست تعریفی اخلاقی داشته باشد! به نظر میرسد که حاکمان بیشتر از آنکه از اخلاق برای تعریف خلاف کمک گرفته باشند، بقای جریان قدرتشان را مد نظر قرار داده اند!)

این مقاله در جهت نفی استفاده از تکنولوژی نیز نیست. اما به نظر می رسد آگاهی بخشی از نیت های پشت پرده در رواج استفاده از آن ما را بیشتر به تفکر کردن درباره ی نحوه ی استفاده از فن آوری های نوین وا میدارد. شاید گاهی اوقات بر آن شویم تا نوع خاصی از تکنولژی را که کارکرد جاسوسی دارد تحریم نماییم و این میسر نخواهد نشد جز با آگاهی بخشی عمومی که درواقع هدف این نوشته است.

شاید هم اکنون در خانه ها نیز ما را می پایند و این همه با توجیه حصول آسایش و امنیت است. همان کاری که در حوزه ی اجتماعی مدت هاست به عرف تبدیل شده و هیچ تشکلی به صورت متمرکز جنبشی بر علیه آن سازمان نداده.

نقش فیلسوفان و علمای اخلاق:

بیشتر از همه اما اندیشمندان و فیلسوفان بار مسئولیت به دوش دارند وبه نظرم در این قضیه مقصر هستند. اگر آنها همان زمان درباره ی سلب اختیار انجام شر تا این میزان (گسترش نظارت دوربین ها در تمام فضای عمومی و یا تشخیص موقعیت با گوشی همراه یا شنود مکالمات و فیلتر کردن ها ) هشدار داده بودند امروزه حاکمان چنین بی مهابا تمامی زندگی خصوصی شهروندان را نمی پاییدند!

امروز هنوز هم دیر نیست. به خصوص در کشورهای در حال توسعه که هنوز انسانها اختیار دارند. فیلسوفان باید به آدم ها بفهمانند که باید به نیت کارهایشان فکر کنند. این وظیفه ی بزرگی است که هدایتگران اندیشه در عصر حاضر بر دوش دارند. باشد تا بشر به سلامت به قله های کمال رهنمون گردد.

No comments:

Post a Comment