Wednesday, August 28, 2013

به بهانه ی شمارشِ معکوسِ جنگ سوریه

 بسم الله الرحمن الرحیم
به بهانه ی شمارشِ معکوسِ جنگ سوریه



چند وقت پیش با یکی از دوستان درباره ی اتفاقات سوریه بحث می کردیم که نامه ی زیر در پی آن نگاشته شده بود. بی مناسبت ندیدم تا آن نامه دوباره انتشار یابد:

کشتن انسان ها کار اشتباهی است. به هر بهانه ای (یا برای حصول به هر منفعتی) که می خواهد باشد: کشور گشایی، توسعه ی دمکراسی؛ آزادی اجتماعی و آزادی بیان، تامین منافع کشور جنگجو؛ حفظ نظام و پایداری یک حکومت؛ پایان جنگ جهانی با بمب اتمی!
(این جزو اولیات اخلاقی است که ذاتی فهم میشود و حتی کسانی که آدم ها رو با عناوین بالا میکشند، یا در صدد توجیه هستند یا کلا" وجود آن را انکار می کنند)
2. به سوریه برسیم. در سوریه انسان کشته میشود و این امر دهشتناک است. در سوریه دوطرف آدم میکشند. حکومت سوریه و مخالفان. و هردو طرف کار اشتباهی انجام میدهند.( انسان هم نوعش را به خاطر منافعش در وسعت ِ زیاد حذف میکند. واقعا" این کار تنها از دست این موجود برمی آید!). برای حل مساله ی کشتن آدم ها ساده ترین راه آن است که یکی از دو گروه حذف شود ( شکست بخورد ؛ و یا تسلیم شود). و یا آنکه مصالحه انجام پذیرد (که فعلا" و با شرایط سوریه با این تعداد کشته بعید است)
3. نظرِ برخی دوستان  بر آن است که چون آدم ها دارند کشته میشوند پس حکومت بشار باید سرنگون شود.یعنی یکی از دو طرف درگیری حذف شود.( این نه حرف شما که حرف بسیاری حکام عرب؛ سندیکای حقوق بشر و اروپا و آمریکا هم هست). چقدر خوب و انسان دوستانه. همه هم راضی. دیگر انسانها هم کشته نخواهند شد.
4. حالا یه گریز فلسفی: عقل آدمیزاد خوبی و بدی را به صورت ذاتی درک میکند. در واقع اعتقاد بدین امر ( عقل به عنوان فصل مشترک انسان ها  و پدیده ای مستقل از غریزه) لازمه ی درک جهان به عنوان پدیده ای رو به تکامل است. که در غیر این صورت به پوچی میرسیم و باید گفت زندگی اصلا" برای چه. فکر میکنم که تا اینجا همگان درباره ی قدرت تمیز عقل هم نظر باشند. حال به شق دوم برسیم.
 گوهر وجودی آدمی آنجا ظهور میکند که به نظرِ راه گشای عقل تن دهد، حتی اگر بر خلاف منفعت اش باشد. ( خودخواهی جزو غریزه آدمی است. غریزه هم در درجه ی اول بقاء موجود را تامین میکند. البته نه آنکه عقل نافی آن باشد. عقل هم بر دوست داشتن وجود صحه میگذارد اما تا آنجا که حریم اخلاقی نقض نگردد. در واقع عقل خود محدود کننده است. بر خلاف غریزه که تنها خودخواه است.)
اختیار، این موهبت الهی بشر، سر منشا ظهور عقل است. جایی که گوهر وجودی انسان عیان می شود. اما چه بد که منفعت طلبی محض( یا همان عقل معاش! یا به نظر من غریزه ی حیوانی) مانع عملکرد بر مبنای عقل شده  و آدمیزاد آنچه را از درون درک میکند در عمل انکار میکند.
5.حالا ببینیم از گریز فلسفی بالا چه نتیجه ای می خواهم بگیرم.
-  اینکه چرا آمریکا و اروپا در راهبرد خود به جای حل ماجرا و مصالحه به دنبال حذف اسد (به عنوان یکی از طرفین هستند) که در ذات منفعت طلبی آنها نهفته است. در معادلاتشان ( تغییر قطب بندی منطقه و موقعیت اسرائیل و ...) حتما" به این نتیجه رسیده اند که نفع در این است. این همان چیزی که مایه ی شرم نوع بشر است. آمریکا به عنوان کشوری که الگوی دیگر کشور ها  و نماد پیشرفت آنهاست تنها به آبادی خانه اش می نگرد. و متاسفانه این نکته منفی از دید خیلی از بدبخت های ایرانی اتفاقا" نقطه ی قوت اش هم است! بگذریم. این وسط دلسوزی برای کشته شدن آدم ها اشک تمساحی بیش نیست! که متاسفانه با گستره ی رسانه ای کم هم مقبولیت نمی یابد!
- کشور ها عرب منطقه هم مسلما" به فکر مردم سوریه نیستند. دلیلش را میگویم: پس از بهار عربی سوریه هم دچار تظاهرات شد. شهر ها پشت سر هم. و این نتیجه ی سالها دیکتاتوری خاندان اسد بود. شبکه ی مخالفان سوریه را از همان موقع میدیدم و اتفاقات را پی گیری می کردم. مردم در محلات جمع میشدند و شعار میدادند. اما تا آن زمان مخالفان در این وسعت کشته نمیشدند! شعار هم ابتدا برای اصلاح بود و بعد شد تغییر. من آن زمان طرفدار مخالفان بودم.اشتباه استراتژیک بشار آن بود به جای درکِ شرایط زمانه و شرایط منطقه ای، باز هم سیاست نادرست مشت آهنین را در پیش گرفت. خواست که خودی نشان دهد و به جای قبول اعتراضات و سعی در بهبود شرایط و تقلیل موضع نظرِ از بالا، سرکوبِ شدید را پیش گرفت. امری که باعث کشته شدن ده ها تن و احساسی شدن مخالفان و رفتن آنها به سمت مسلح شدن شد.
 اما بعد از مسلح شدن مخالفان آمار کشته شدگان اضافه شد. اما در هر حال اگر مخالفان مسلح نمی شدند این فجایع به وجود می آمد؟ (احتمالا" با همان مشت آهنین و با همان ده ها کشته موج جدید دیکتاتوری بشار آغاز می گردید.)
 اگر درباره ی دیکتاتوری در سوریه و سرکوب معترضان از درِ حقوق مدنی وارد شویم، آشکار است که بزرگترین مدعیان اروپایی، آمریکایی در اصول اولیه اش مانده اند و در عرصه ی بین المللی همه ی اخلاقیات را زیر پا میگذارند. اما از کشور های عربی منطقه که ننگ تاریخ را به نام اسلام به جان خریده اند. هیچ نشانی از اسلام در کوچک و بزرگشان دیده نمیشود. قرضاوی فتوای جهاد میدهد علیه اسد! کجاست قرضاوی وقتی مسلمانان به دست آمریکا و اسرائیل کشته میشوند؟ حکام عرب آنقدر بی شرفند که به پای تعصب های نژادی، مذهبی هاش با اسرائیل هم حاضرند علیه حزب الله و ایران پیمان ببندند. چگونه قرضاوی فرمان جهاد میدهد در دفاع از مردمی که اگر مسلح نشدن مخالفان توسط همان قطری که ایشان در آنجا زندگی میکند، نبود، امروزه روزگارِ مردمش اینگونه نبود! چیزی جز تعصب مذهبی! ( و چه مذهبی که منفعت از جام شراب زدن با بوش تا توافق با اسرائیل را در بر میگرد.
- این وضعیت در نتیجه ی ارسال سلاح به مخالفان به وجود آمد. و بیشتر از همه از قطر و عربستان آغاز شد و بعد ترکیه هم همکاری کرد. حتما" میگویید که چه اشکالی داشته؟ گروهی (اکثریت) به دنبال احقاق حق بودند. اما سوال اینجاست که مگر این کشور ها به هر مردمی که دنبال احقاق حقند اسلحه میدند. پارادوکسیکال بحرین نشان دهنده ی آن است که منفعت طلبی حیوانی اعراب و آمریکا مانع شکل گیری حاکمیت بر اساس نظر عموم در آنجا شده!
- جوابگوی وضعیت فعلی آنهایی هستند که مخالفان را تجهیز کردند. قرضاوی است که حکم جهاد میدهد. آمریکاست که پول و اسلحه میدهدو یک مشت احمقِ مسلمانِ آمریکایی (این لغت جزو عالی ترین ابداعاتِ خمینی است) که برای اسلام میجنگند!
- اما ایرن. ایران هم دنبال مافع خود است. اما به بی شرفی عرب ها نیست. ایران از ابتدا سوریه را محور مقاومت میدانست. درست است که سوریه یک تیر مشقی هم به اسرائیل شلیک نکرده! اما از حزب الله حمایت کرده. سید حسن امروز خار چشم اعراب است.عرب ها  نمی توانند ببینند رهبر مبارزه با اسرائیل سید حسن است. مفتی هایشان نمیتوانند جوانانشان را توجیه کنند! منصفانه به دنبال پاسخ به این سوال باشیم  که آیا دلیل قرضاوی در جهاد با اسد آیا به راستی مردم سوریه است! یا دشمنی با سید حسن! ایران از حزب الله و به تبع آن از سوریه حمایت میکند. اما این حمایتش برعکس منفعت طلبی، هزینه بردار است. خیلی ها همین الان سقوط اسد را قطعی میدانند اما ایران برای حفظ مقاومت هزینه میدهد. ایران البته بر بقای اسد برای جلوگیری از کشتن انسان ها تاکید دارد ( که البته بحث حقوق بشری اش مد نظر ایران نیست، اما به راستی آیا بعد از اسد وضعیت برای بقیه مردم بهتر می شود؟)
-بسیاری دلیل آنکه دوست دارند بشار سقوط کند را کشته شدن مردم می دانند. حرف غریبی نیست! "کشته شدن مردم" را همه میگویند از مفتی عربِ آمریکایی ( که به نظرم بدترین دشنام است) تا ایران و آمریکا و اروپا و روسیه و سید حسن!
هر کدام بنا به منفعت خود میگویند! اما من و شما از دید انسان دوستانه میگوییم. فارغ از خطر هلال شیعه و سنی گری. حال لحظه ای بیندیش که کدام راهکار به صلاح همان مردم است.
به نظر من مصالحه. بهتر بود بشار استعفا دهد. اما این را دیگر موافق نیستم که چون استعفا نداد خون ها به گردن اوست. خون ها به گردن اردوغان، داوود اغلو، خادم حرمین و امیر قطر و قرضوی است که که مخالفان را مسلح کردند. ( سال 88 اگر مخالفان ایران مسلح میشدند چه فاجعه ای به پا میشد.! اما الان که فکر میکنم میبینم که بسیاری می خواستند اینها نباشند اما کمترین توافقی درباره ی شکل سیستم آینده نداشتیم. و این یعنی وضعیت الان به مراتب بهتر از آن است که خدای نکرده جریان به سمت مسلحانه میرفت. اگر اصلاحی هست باید در زمان پیش رود. سوریه ی بعد از اسد در دست تندرو ها ی مسلمانی خواهد بود که از توحید کندن ضریح را میدانند! خدا نکند که آن روز بیاید تا شاهد باشیم چه بلایی بر سر مردم سوریه خواهد آمد)
- درباره ی تلاش برای پایان کشتار، بنده با سید حسن موافقم، و برخی با راهکاری که مورد توافق آمریکا و اروپا و اعراب  است. به نظرم  اینجاست که بیشتر باید دقت کنیم. باید ببینیم که چه چیزی پشت سر ماجرا است و چه کسانی نفع می برند؟ مردم سوریه یا دیگران؟

No comments:

Post a Comment