Wednesday, August 14, 2013

روزی روزگاری، مصر


مصر روزهای ملتهبی را می گذراند، تا جایی که برخی گمانه زنی ها سرزمین فراعنه را رو به سوی جنگ داخلی می بینند.پیش بینی آینده ی مصر در هاله ای از ابهام قرار دارد آنگونه که وضعیت موجود نیز از تیررس ظن تحلیگران سیاسی منطقه ای و فرا منطقه ای به دور بود.
نظر به تحولات مصر لایه های فراوانی را دربر می گیرد که همگی در هم تنیده و وابسته به یکدیگرند. در این گفتار تنها تحولات مصر را با رویکرد نقد چگونگی نگاه به دموکراسی از سر می گذرانیم:
امروزه دموکراسی توسط برخی متفکران غربی به عنوان شکل نهایی حکومت های بشری تبلیغ می شود. دموکراسی آنقدر رسانه ای شده و در لفاف مقدس نمایانده شده است که در دنیای کنونی حتی دیکتاتور ترین حاکمان نیز مجبور به استفاده از آن برای مشروع و قانونی نشان دادن حکومت هایشان شده اند. با این همجه ی رسانه ای کمتر سیستمی حاضر به نقد معایبِ سر نهادنِ تام به این شیوه ی حکومتی است.
به طور حتم تجربیات سالها زندگی اجتماعی بشر، فراز و فرود ها، جنگ ها و تجاوز ها، هم اندیشی ها و فلسفه ورزی ها در شکل دادن این قالب حکومتی نقش داشته، اما تجربه نشان می دهد، تابو سازی از هر پدیده ای و بالا بردن جایگاه آن تا قله ی فرا نقد! خود مبدا خسارات بعدی خواهد شد و در این بین مسلما" دموکراسی مستثنی نخواهد بود.
التفات کوچک به نخستین نقد ها در مبدا پیدایش نظریه دموکراسی در یونان باستان هر چه بیشتر ما را با جنبه ی مخرب تکیه ی تام بر این شیوه ی حکومتی به عنوان غایت، روبرو می کند.گستره ی نقد هایی که از دموکراسی به عنوان دیکتاتوری اکثریت یاد می می کنند و یا حتی فلسفه ی یکسان بودن وزن و ارزش رای نخبگان با دیگر شهروندان را زیر سوال می برند وسیع است. حجم نقد های وارد بر دموکراسی در طور قرن ها بسیار زیاد بوده و همین امر نیز موجب بهبود گام به گام نگرش به آن شده است. اما به نظر می رسد آهنگ این بهبود رو به کاهش و حتی نزول است. علت را شاید بتوان در به خطر افتادن منافع حاکمانی که ادعای دموکراسی دارند جستجو کرد. بی شک هجمه ی رسانه ای بلای جان بشرِ تکنولوژی زده است. در کنار ذکر منافع برگزیدن دموکراسی به عنوان شکل حکومت می بایست معایب را نیز برشمرد تا به سوی بهبود رفت. اما رسانه هایی که پرورده غول های تجاری هستند و به تبع آن وابسته به ابرقدرت هایی سیاسی، اقتصادی تنها در شیپور پیروزی برنده شدن لیبرال دموکراسی به عنوان غایت نهایی حکومت بشری می دمند!
******************************
انقلاب بهمن مصر بارقه های امید را دل خیل بسیاری از آرزومندان آزادی نشاند. اینکه اراده ی یک حاکم بدون داشتن حق وکالت از جانب عموم، سرنوشت آنها را رقم بزند، برای بشری که ارده و اختیار او را از حیوان متمایز کرده بسیار تاسف آور است. و مردم مصر نشان دادند که از این تحقیر به ستوه آمده اند. اما مراحل بعدی انقلاب نمایان ساخت که تنها به ستوه آمدن کفایت نمی کند.
اثرات طولانی مدت دیکتاتوری با تغییر انقلابی در بازه ی احساسی و کوتاه مدت ناشی از به ستوه آمدن مردم از حکومت هایی که سالها اراده یک نفر را برای تعیین سرنوشت یک ملت در نظر گرفته اند، به یکباره از تن جامعه زدوده نخواهد شد!
مردم مصر سالها نیاموخته بودند که باید به نظر اکثریت احترام گذاشت. در واقع این امر بین آنها "نهادینه" نشده بود! مسلما" جامعه ای که این حد از مماشات را تاب ندارد تا رسیدن به زندگی مسالمت آمیز آمیز راه دراز و پرهزینه ای را پیش رو دارد.
مردمی که اقلاب کردند تحولات سریع را خواستار هستند و این چیزی است که با درونی شدن در تناقض است!
مردم مصر و صد البته حکومت ناشی از انقلاب بهمن در مستی زدودن سالها دیکتاتوری و در فقدان تجربه هایی ناشی از منافع رویکرد به نظام دموکراسی به یکباره خواستند سریع و بلند گام بردارند و از پله ی اول نردبان به پله ی آخر برسند، غافل از آنکه هیاهوی غرب درباره ی بی پیرایه بودن شکل حکومت دموکراسی تنها در جهت گسترش هژمونی لیبرال دموکراسی است! هنوز برای مصری ها دموکراسی نهادینه نشده بود تا بتوانند بر مبنای آن زندگی کنند. هنوز کوچکترین نهاد های اجتماعی شان، خانواده هایش به عنوان راهکار به دموکراسی تن نداده بودند که یکباره در دام دل بستن تام به دموکراسی به عنوان نهایت و حکومت بی عیب گرفتار آمدند!
حکومتی که به واسطه ی اکثریت، برگزیده ی انتخابات بود به اشتباه خود را برگزیده ی همه ی مردم تصور کرد! در تدوین قانون اساسی مصر خواسته های نخستین انقلابیون به وابسطه ی تعدادکمتر نادیده انگاشته شد و آنچنان تندروی صورت گرفت که نخستین جوانان انقلابی خود محروم ترین قشر جامعه در بهره مندی از منافع سیاسی انقلاب که به همان منظور انقلاب کرده بودند یافتند. باد غرور حکومت برگزیده را از فکر کردن به معایب ذاتی دموکرسی غافل کرده بود. آنها به درستی درنیافته بودند که باید به نظر اکثریت به عنوان راهکار نگریسته شود و نه هدف. در واقع دموکراسی شیوه ای است تا بشر بتواند کنار یکدیگر با مسالمت زندگی کند اما اینگونه نیست که اگر حکومتی با رای اکثریت برسر کار آمد هر کاری که دوست داشت می تواند انجام دهد.
ملت مصر باید هزینه می پرداخت. برای رسیدن به دموکراسی به عنوان راه حل می بایست هزینه می داد و این امر به واسطه ی تمرد مدنی شکل گرفت. اما متاسفانه این بار به علت عدم نهادینه بودن دموکراسی در قالب اجتماع بلایی دیگری گریبان گیرشان شد. جنبش تمرد تا قبل از تهدید ارتش در مورد فرصت دو روزه سازش با دولت، مسیر درستی را پیش می رفت. مسیری که در نگاه خوش بینانه با در نهایت کنار آمدن دولت مرسی و تن دادن نسبی به خواسته های تمرد، رو به سمت مصری قدرتمند در عرصه ی بین المللی داشت. اما وارد شدن ارتش و شکل دادن تغییری از جنس کودتا سقوطی عظیم را برای جنبش تحول خواه مصری پدید آورد.
مرسی به هر ترتیب رئیس جمهور قانونی بود که تحت نظارت نهاد های بین المللی بر سر کار آمده بود. اما روحیه ی دیکتاتور مابانه شکل گرفته درون تک تک معترضان علی رغم ادعای آزادی طلبی شان، انها را از کرنش دربرابر اصول اولیه دموکراسی باز داشت. عقب گرد ملت مصر را پایانی متصور نخواهد بود تا آن زمان که دو رویکرد زیر، پیش از انکه برایشان قانونی شده باشد، نهادینه شود:
1. به دموکراسی به عنوان راه حل برای زندگی با تنش کمتر بنگرند و نه به عنوان راه حل نهایی و بر طرف کننده ی آمال آرمانی شان و در این میان هماره معایب استفاده از ان را در نظر گیرند، اینگونه می توانند با رسمیت بخشیدن به نافرمانی های مدنی و احترام به آن در قالب راهکار، هر روز از عوارض انتخاب این شکل حکومت اجتناب کنند.
2. دموکراسی را در درون خود و در خانواده هایشان نهادینه کنند و به آن گردن نهند حتی اگر در کوتاه مدت به ضررشان باشد. زیرا الزام به پذیرش اصول ان ضامن شنیده شدن همه ی صداهاست.

No comments:

Post a Comment